سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی سروسامان

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظّم انقلاب اسلامی صبح امروز(پنجشنبه) طی حکمی حجت‌الاسلام محمدرضا ناصری را به عنوان امام جمعه یزد و نماینده‌ی ولی فقیه در آن استان منصوب کردند.
متن حکم رهبر معظم انقلاب به این شرح است:

بسم ‌الله الرحمن الرحیم
جناب حجةالاسلام آقای حاج شیخ محمدرضا ناصری دامت افاضاته
با تکریم یاد امام جمعه‌ی فقید یزد مرحوم حجةالاسلام آقای حاج شیخ محمد علی صدوقی و قدردانی از خدمات دینی و اجتماعی و دعا برای علوّ درجات آن مرحوم، جنابعالی را که به زیور علم و عمل آراسته می‌باشید به نمایندگی خود و امامت جمعه‌ی شهر کهن و پرافتخار یزد منصوب می‌کنم. مردم با وفا و مؤمن و جوانان پرنشاط و انقلابی و حوزه‌ی علمیه‌ی ریشه‌دار که نام برجستگان روحانی بر تارک آن می‌درخشد، و فضای دین و تلاش و ابتکار حاکم بر آن شهر و استان، زمینه‌های مساعدی برای خدمات دینی و علمی و اجتماعی جنابعالی است که امید است به بهترین وجه انجام گیرد و جنابعالی در جایگاه خدمتگزار مردم و پدر مهربان جوانان و کمک‌کار مسئولان و حوزه‌های علمیه، منشأ خیر و برکت و از توفیقات الهی و همدلی و همکاری مردم عزیز و علماء اعلام و مسئولان محترم برخوردار خواهید بود انشاءالله.
والسلام علیکم و رحمةالله
سیدعلی خامنه‌ای
06 / مرداد / 1390


[ پنج شنبه 90/5/6 ] [ 6:0 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتـی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org



[ پنج شنبه 90/5/6 ] [ 1:51 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]

 

دانلود رایگان کتاب شگفت انگیز EbooKMagic مرداد ماه 1390 - جاوا - آندروید


کتاب شگفت انگیز EbooKMagic نسخه مرداد ماه 90 که جدیدترین نسخه این کتاب را برای شما آماده کرده ایم. این نرم افزار یک کتاب شگفت انگیز بوده که بر روی تمامی گوشی های تلفن همراه که قابلیت پشتیبانی از جاوا را داشته باشند قابل اجرا میباشد. و نسخه قابل نصب بروی گوشی های با سیستم عامل آندروید نیز ارائه شده است.
موضوعات کتاب شگفت انگیز:
بخش ویژه ماه رمضان:
- رمضان
- اشعار ماه رمضان
- ادعیه
- تغذیه در ماه رمضان
- شب قدر
- اعمال شب قدر
رویدادهای این ماه :
- روز جهانی اهدا خون
- روز شیر مادر
- روز خبرنگار
- ولادت امام حسن (ع)
- شهادت حضرت علی (ع)
شما بنویسید!
(بخش جدید)
اشعار:
(20 شعر فوق العاده  و 10 شعر طنز برای این ماه)
بخش بیوگرافی:
(مسعود کیمیایی وبابک جهانبخش و  ...)
بخش جالبه اگه بخونید!
(خدایا! و پــــ نــــ پـــــ (طنز) و من کبوتر حرمم...)

 

پیامک ها:
بخش جدید پیامک های ارسالی شما
- عاشقانه
- فلسفی و عرفانی
- طنز و سرکاری
- انگلیسی همراه با ترجمه(گفتگو با خدا)
دانستنی ها:
این ماه و شیطان پرستی
(عقاید شیطان پرستان : نباید زحمتهایی را که متحمل شده ای به دیگران بگویی، مگر اینکه بخواهند بشنوند)
بخش جالب به سوی شاد زیستن:
شهر ویتامین ها
پزشک همراه (چه مادرانی فرزندان باهوش به دنیا می آورند؟ و با دندان اضافی خود چه کار کنیم؟ و...)
تناسب اندام (مخصوص خانم ها)
داستان و رمان:
- داستان های ارسالی شما (7 داستان زیبا)
- داستان های کوتاه و پندآموز(10 داستان)
- داستان های کهن ایران باستان (1 داستان برای این ماه)
- داستان های کودکانه( بخش جدید)
- داستان های سریالی (داستان ستاره دنباله دار و نوزاد بدون دنباله)
- رمان (آفتاب در حجاب)
نگاه امروز به یادگاری های دیروز
(مسجد جامع کوردوبا در اسپانیا)
سخنان بزرگان و ضرب المثل ها و معرفی بزرگان:
انسانها در کل، چیزی جز کودکان بزرگ نیستند (ناپلئون بناپارت)

 این کتاب جاوا می باشد و نسخه قابل نصب بروی گوشی های با سیستم عامل آندروید نیز ارائه شده است و قابل نصب روی گوشی های نوکیا، سونی اریکسون، سامسونگ و تمام گوشیهایی که ازسیستم عامل جاوا برخوردار می باشند


 دانلود رایگان با لینک مستقیم جاوا - 917 کیلوبایت | لینک کمکی (مستقیم)
 دانلود رایگان با لینک مستقیم آندروید - 1.09 مگابایت | لینک کمکی (مستقیم)
 پسورد فایل زیپ : www.asanmob.com


[ پنج شنبه 90/5/6 ] [ 1:0 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]

پرونده هشت سال دفاع مقدس در بعد سخت افزاری آن با شکست منافقان در عملیات مرصاد بسته شد.

این نبرد که به نحوی می‌توان آن را نهروان ایران نامید، در روزهای آغازین مردادماه سال 67 در گرفت و با شکست سنگین نیروهای مسعود رجوی پایان یافت.

بحث اصلی اینجاست که شکست منافقین در عملیات مرصاد که فروغ جاویدان نامیده می‌شد چه دستاوردها و بازتاب‌هایی در داخل و خارج از کشور از خود برجای گذاشت.نکته حائز اهمیت مقطع حمله این گروهک بود.

در فاصله پذیرش قطعنامه 598 توسط ،توسط حضرت خمینی (ره) که ایشان از آن به عنوان نوشیدن جام زهر نام بردند، تا حالت قطعیت یافتن آن، زمانی بود که منافقین به آن به عنوان فرصتی مغتنم جهت ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی ایران( به زعم خود) نگاه می‌کردند.

از طرفی، نظر بر این که در آن برهه توجه عمده نیروهای ایران به جنوب کشور بود، منافقین در این فکر بودند که از طریق جبهه غرب در طی چند روز حکومت اسلامی ایران را براندازند.

اما باید یادآور شد از آنجایی که حضرت امام خمینی (ره) درحوزه سیاست خارجی دیپلماسی فعالی داشتند، می‌توان چنین عنوان کرد که مسعود رجوی انتظار پذیرش قعطنامه را در آن شرایط از طرف امام راحل نداشت و پذیرش قطعنامه توسط امام راحل به نحوی موجب غافلگیری وی شد.

او فرصت نیافت تا سازماندهی چندان منسجم و یکنواختی را بین نیروهایش ایجاد کند و مجبور شد در طی مدت زمان اندکی طرح حمله به ایران و فتح تهران و سقوط جمهوری اسلامی ایران را طراحی کند. این طرح و برنامه مدون پیش از آن که شکل یک اتخاذ استراتژی نظامی داشته باشد، به طنز شبیه بود، این طنز مصرح را می‌توان چنین تشریح کرد که شخصی می‌پندارد حکومتی که یک ارتش تا بن دندان مسلح با انواع و اقسام حمایت‌های همه جانبه و سازماندهی نظامی عالی نتوانست آن را در طول هشت سال از پای درآورد، می‌تواند با یک ارتش بدون سازمان و غیر نهادینه شده در طول چند روز سرنگون کند.

نقطه اتکا تئوریک مسعود رجوی، حمایت‌های مردمی بود، اما غافل از این که مردم، تصور مطلوبی از وی و نیروهایش نداشته و کمترین اعتماد ممکن نسبت به آنها در لایه‌های فکری و تجربی ملت ایران وجود نداشت.

غفلت رجوی و تئوریسین‌های نظامی وی از وضعیت فکری سیاسی داخلی ایران را می توان علت اصلی شکست سازمان منافقین در عملیات مرصاد محسوب کرد.

به هر حال این عملیات به هر شکلی به انجام رسید، اما با توجه به گستردگی حوزه مباحث در خصوص عملیات مزبور، دستاوردهایی از خویش به جای گذاشت. حوزه تاثیرات عملیات مرصاد را شبیه هر عملیات بزرگ دیگری می‌توان به دو حوزه تاثیرات و دستاوردهای داخلی و تاثیرات و دستاوردهای خارجی تقسیم کرد.
 

*** تاثیرات و دستاوردهای داخلی عملیات مرصاد

الف) تحکیم ثبات داخلی نظام و مشروعیت آن در بعد کارآمدی نظامی

با طولانی شدن جنگ، معمولا نیروهای طرف های درگیر تحلیل رفته و به نوعی با بحران ثبات مواجه می شوند. در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، باعنایت به این که مردم، نظام جمهوری اسلامی را حاصل تلاش های خویش و خون جوانان ملت می‌دانستند، نظام به هیچ عنوان با بحران ثبات و خلاء مشروعیت در میان مردم انقلابی خویش مواجه نشد. معدود ناراضیان نظام را افرادی تشکیل می دادند که به نحوی از انحاء از پیروزی انقلاب اسلامی متضرر شده بودند.

اما با اعلام پذیرش قطعنامه توسط حضرت امام خمینی(ره) که ایشان همانگونه که اشاره شد از آن به عنوان نوشیدن جام زهر یاد کردند، برخی از همین اقشار سرخورده از انقلاب اسلامی زمینه و بستر لازم را برای شایعه سازی علیه نظام و فاصله انداختن در بین ملت و نظام مناسب دیدند و شروع به جوسازی و تنش آفرینی کردند.

صحبتهای این عده بیشتر پیرامون این موضوع بود که ایران از روی ضعف نظامی و به ناچار قطعنامه را پذیرفته است و رژیم جموری اسلامی ایران دیگر یارای مقاومت در مقابل حملات خارجی را ندارد. اما با پیروزی شکوهمند و قاطعانه رزمندگان سپاه اسلام در عملیات مرصاد، این دستاویز تبلیغاتی از بدخواهان نظام سلب شد.

ب) شناخته شدن دوست از دشمن و تصفیه عناصر مردمی از ضد مردمی

در دوران هشت سال دفاع مقدس به لحاظ این که شروع این دوران قبل از قوام یافتن جمهوری اسلامی بود و در طول آن نیز فرصتی برای پردازش به میزان وفاداری و عرق ملی شهروندان به صورت هدفمند و علمی نبود- به لحاظ اولویت داشتن مساله جنگ- برخی از عناصر مزدور توانسته بودند که خود را در بدنه نظام بویژه در استانهای مرزی و به ویژه کرمانشاه جای دهند.

با حمله منافقین و موفقیت‌های نسبی و اولیه آنان مانند اشغال کرند غرب، این عده چهره واقعی خویش را نشان داده و به اشکال مختلف سعی در امداد منافقین داشتند. به هر حال این گروه نیز در جریان غائله منافقان شناسایی شده و از نیروهای انقلابی و مردمی تفکیک شده و به سزای اعمال و افکار خائنانه خود رسیدند و یا به عراق متواری شدند.

ج) تحکیم وحدت در بعد داخلی و تبلور مشارکت عمومی و همبستگی عمومی و همبستگی ملی.

از جمله کارکردهایی که جنگها در پی‌دارند کارکردهای مثبت است و از جمله آنها می توان به شکل گیری اتحاد در بین شهروندان یک کشور اشاره کرد.

جنگ تحمیلی به صورت ضمنی و با درایت حضرت امام (ره) به عنوان یک عنصر وحدت بخش در جامعه ایران عمل می کرد. با اعلام پذیرش قطعنامه به گواه تاریخ، رزمندگان اسلام در جبهه‌ها در هاله‌ای از غم و اندوه فرو رفتند، چرا که این انگیزه را داشتند که دست کم تا چند سال دیگر و نیل به پیروزی و تحقق شعار (راه قدس از کربلا می گذرد) دست از مبارزه و مقاومت نکشند.

در این بین، خبر حمله منافقین به کشور از محور غرب در سراسر ایران و جهان منتشر شد.

با اعلام این خبر، نیروهای مختلف اعم از ارتش، سپاه، بسیج و ... از تمام ایران به سمت جبهه غرب رهسپار شدند که تبلور همبستگی ملی و مشارکت عمومی را در این جریان می توان مشاهده کرد.

استقبال گرم و پذیرایی درخور توجه استان‌های همجوار از آوارگان کرمانشاهی را نیز می‌توان ناشی از شکل گیری این روحیه و تحکیم وحدت مضاعف در ملت ایران قلمداد نمود که منجر به نوعی وفاق ملی شد.
 

***دستاوردها و تاثیرات عملیات مرصاد در بعد خارجی و بین المللی

الف: خنثی شدن نقشه‌های صدام در چشمداشت به بهره برداری از اشغال ایران توسط منافقین

پس از آنکه صدام حسین دریافت که پیروزی در مقابل ملت مسلمان و انقلابی ایران امری دور از دسترس و محال است، دست به دامان قدرتهای بزرگ و سازمان‌های بین‌المللی متعدد و به ویژه سازمان ملل متحد شد تا ایران را مجاب به پذیرش صلح کنند.

در این راستا وی سعی داشت تا تداوم جنگ را ناشی از سیاست‌های ایران قلمداد کند و از این امر به عنوان یک اهرم تبلیغاتی استفاده می‌کرد. اما در سطح تحلیل خرد و فردی با در نظر گرفتن روحیه خشونت طلب و ذات توسعه طلب صدام حسین، وی قلبا از صلح با ایران رضایت چندانی نداشت و بر آن بود تا با استفاده از حمله منافقین به ایران فرصت جدیدی برای گرفتن امتیاز از ایرن پیدا کند.

بدین لحاظ وی از هیچگونه کمکی اعم از نظامی، لجستیکی و اطلاعاتی و تبلیغاتی به ارتش اصطلاحا آزادی بخش رجوی دریغ نمی‌ورزید که در این خصوص اسناد معتبر وجود دارد.

با شکست مفتضحانه نیروی منافقین، آخرین امید صدام نیز تبدیل به یاس گردید. به عبارتی، شکست نیروهای منافقین مهر تاییدی بر شکست نظام عراق از ایران بود و می‌توان ناکامی رجوی را «شکست مضاعف» صدام حسین قلمداد نمود.

ب: تثبیت قطعی نظام جمهوری اسلامی ایران در نظام جهانی

در پی پیروزی انقلاب اسلامی ایران و شکل گیری نظام جمهوری اسلامی ایران، دول منطقه به ویژه کشورهای عربی از یک طرف و استکبار جهانی از طرف دیگر، از ورود یک عنصر جدید با اندیشه‌های انقلابی به صحنه نظام بین‌الملل احساس بیم و ناامنی نموده و سعی در حذف و دست کم تحدید نظام ایران داشتند. بدین لحاظ رژیم عراق را بهترین گزینه برای حمله به ایران تعریف می نمودند. زمینه های تاریخی اختلاف میان این دو کشور نیز بر قوت یابی این تئوری دامن زد.

حمله عراق به ایران را می توان به نحوی ناشی از شکل‌گیری این ایده محسوب کرد.

پس از شکست‌های سنگین و پی در پی ارتش عراق در عملیات‌هایی از قبیل ثامن‌الائمه (ع)،طریق القدس، مطلع الفجر و به ویژه بیت‌المقدس و والفجر 8 که منجر به آزادسازی خرمشهر و فتح فاو شد، حمله گروهک منافقین به ایران در واقع آخرین امید رژیم بعث عراق، قدرت‌های استکباری و کشورهای منطقه برای خلع ید انقلابیون مسلمان از نظام ایران بود.

اما با رشادهای رزمندگان، پشتیبانی‌های مردمی و رهبری بی‌نظیر حضرت امام (ره) این عملیات- بطور اخص- و جنگ تحمیلی - بطور اعم- با پیروزی ایران خاتمه یافت و بدین ترتیب زمینه های لازم برای تثبیت قطعی نظام جمهوری اسلامی ایران در افکار عمومی جهان فراهم شد.

ج: افزایش مشروعیت اسلامی ایران در افکار عمومی جهان بواسطه حمایتهای مردمی

رژیم عراق و قدرت‌های جهانی با دستگاههای تبلیغاتی گسترده ای که در اختیار داشتند به افکار عمومی جهان چنین وانمود می کردند که مردم ایران از جنگ خسته شده و طولانی شدن جنگ در ایران موجب رویارویی رژیم با «بحران مشروعیت» شده است.

با شکل گیری و حمله منافقین به ایران - جهانیان در این اندیشه بودند که مردم از حمایت نظام دست کشیده و به منافقین ملحق خواهند شد و در نتیجه نظام ایران سرنگون خواهد گردید.

اما با پخش خبر حمله منافقین در کشور وضعیت به گونه‌ای متفاوت از این تعابیر خود را نشان داد. بدین ترتیب که گروههای مختلف مردمی از سراسر ایران به سمت جبهه غرب سرازیر شده و نیروهای رجوی در حالی که هنوز به کرمانشاه نرسیده بودند، زمینگیر شده و تار ومار گردیدند.

شرکت گسترده نیروهای مردمی در این عملیات حاکی از حمایت همه جانبه مردم از نظام جمهوری اسلامی و مشروعیت فوق العاده سیاسی آن در افکار عمومی جهان بود. در واقع می‌توان پیروزمندان نهایی و ظفرمندان قطعی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را ملت سلحشور ایران قلمداد کرد.


[ چهارشنبه 90/5/5 ] [ 10:4 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]

مقارن ساعت‌14:30 سوم مرداد سال ‌1367،منافقین و ارتش عراق عملیات مشترک خود را با هجوم زمینی از طریق سرپل ذهاب و هلی‌برد از جنوب گردنه «پاطاق» ( نزدیک سرپل ذهاب) آغاز و به طرف شهر کرند غرب پیشروی کردند و حدود ساعت ‌18:30 اولین تانک‌های عراقی با آرم منافقین وارد شهر کرند‌ غرب شده و تا ‌5 کیلومتری جاده کرند ـ اسلام‌آباد اقدام به تعقیب اتومبیل‌های شخصی در حال فرار کرده و مجددا به شهر باز گشتند.
در همین هنگام حدود هشت دستگاه تانک و نفربر به همراه نیروهای پیاده بعثی و منافق، شهر کرند غرب را به تصرف درآورده و سپس به طرف اسلام آبادغرب پیشروی کردند...

به مناسبت هجدهمین سالروز انجام پیروزمندانه «عملیات مرصاد»،خبرنگار سرویس «فرهنگ حماسه» خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)به سراغ سردار احمد سلیم‌آبادی، فرمانده اسبق لشکر 71 روح‌الله استان مرکزی رفته است که در حال حاضر در سمت‌های رییس اداره کل تربیت‌بدنی سپاه و مشاور معاونت عملیات ستاد مشترک سپاه در حال انجام وظیفه است.

سردار سلیم‌آبادی در این عملیات با انجام دو هلی‌برد همراه با امیرسپهبد شهید علی صیاد شیرازی، نقش موثری در متلاشی شدن منافقان ایفا کرد. وی در این گفت‌وگو با گرامیداشت یاد و خاطره شهیدان دوران دفاع مقدس به ویژه شهیدان عملیات مرصاد و شهید صیاد شیرازی، وقایع قبل از تجاوز منافقان و نحوه شکست آنها در عملیات مرصاد را تشریح کرد.

**سردار، شما در آن زمان چه مسولیتی داشتید و چگونه در جریان تجاوز منافقان قرار گرفتید؟

در تیرماه سال 1367 مسولیت فرماندهی لشکر 71 روح‌الله استان مرکزی را برعهده داشتم که این لشکر از نیروهای اراک ،خمین ساوه، دلیجان، تفرش، محلات، آشتیان و شازند تشکیل شده بود، همزمان دو گردان در جنوب،سه گردان نزدیک کرمانشاه (سه راه پاوه) و «ویس قرنی» و سه گردان نیز در مریوان حدود منطقه «دزلی» داشتم. این نیروها عمدتا بعد از عملیات والفجر10 آن جا مانده بودند و قرار بود با لشکر 28 سنندج ارتش که آن زمان «امیر دادبین» فرماندهی آن را برعهده داشت،با انجام عملیاتی در روی منطقه «شیلر» و با انهدام یکی از تیپ‌های عراق، از پیشروی آنها جلوگیری کنیم.

کار شناسایی این عملیات که ما آن زمان زیر نظر «قرارگاه قدس» بودیم و فرماندهی آن را «سردار حجازی»( فرمانده نیروی مقاومت بسیج) بر عهده داشت، انجام شد و قرار بود این عملیات را به صورت مشترک با ارتش انجام دهیم،‌همه کارها انجام شد و شب فردای انجام کارها قرار شد این عملیات را انجام دهیم، اما از قرارگاه مرا خواستند،‌رفتم. سردار حجازی گفت: دستور رسیده به جنوب حرکت کنید و حضرت امام فرموده‌اند: «حفظ جنوب، حفظ اسلام است».

**پس عملیاتی انجام نشد؟

بله. با توجه به این دستور،انجام عملیات در منطقه شیلر منتفی شد. بعد از ظهر از منطقه مریوان به سمت سه راه پاوه که آنجا تعدادی نیرو داشتم، حرکت کردم، مسول ستادی در منطقه دزلی داشتم که توجیهش کردم تا بعد از آماده شدن کارها، به سمت جنوب حرکت کند.

**چه زمانی راهی جنوب شدید؟

به اتفاق مسول عملیات به سمت منطقه کرمانشاه حرکت کردیم که سه گردان و یک ستاد ما هم آنجا مستقر بود. حدود ساعت 10 شب بود که به مقرمان در سه راه بانه و «ویس قرنی» رسیدیم. جلسات زیادی برگزار کردیم که چگونه می‌توانیم نیروها را چگونه به صورت هماهنگ و به موقع به دو گردان موجود در جنوب ملحق کنیم.

بنا بود صبح زود با مسول عملیات به سمت جنوب حرکت کنم و این شش گردان به ما بپیوندند که بتوانیم عملیات مناسبی در مقابل عراقی‌ها در جنوب داشته باشیم، فکر می‌کنم حدود 11:30 شب بود آمدم در اتاق مخابرات استراحت کنم، چون یادم می‌آید در آن زمان ما بیش از دو یا سه ساعت در شبانه روز خواب نداشتیم. یعنی فرصت خوابیدن نبود. تازه چشمم گرم شده بود که مسول ستاد ما در آن منطقه بیدارم کرد و گفت: می‌گویند کرند را گرفته‌اند. گفتم مرز کجا؟ کرند کجا؟ خیلی فاصله دارد، بعید است چنین اتفاقی بیفتد و من در واقع در راه جنوب از ماجرا مطلع شدم.  

**واقعیت داشت؟

بله متاسفانه واقعیت داشت. بعد از ساعت 12 تا 12:30 شب بود که دوباره صدایم کرد و گفت:‌که اطلاع می‌دهند که اسلام‌آباد غرب را هم گرفتند، گفتم شوخی می‌کنی؟ 100 تا 150 کیلومتر با ابتدای مرز فاصله دارد. شاید ساعت دو یا سه شب بود که با بی‌سیم به من اطلاع دادند قرارگاه مرا خواسته است. من به قرارگاه منطقه کرمانشاه آشنا نبودم و نمی‌دانستم باید کدام محل بروم؟، ساعت سه حرکت کردیم و صبح زود در محل قرارگاه در طاق بستان و نزدیک بیمارستان امام حسین (ع) بودم. دیدم جمعیت زیادی در منطقه است. وضعیت برای من عادی نبود و باورم نمی‌شد کرند و اسلام آباد به اشغال عراقی‌ درآمده باشد.

وارد قرارگاه شدم و سردار رشید (جانشین رییس ستاد کل نیروهای مسلح) را دیدم، گفت: فلانی کجا هستید، گفتم در خدمت شما هستم. گفت: دو تا خمپاره‌انداز ببرید چهار زیر، موشک‌اندازهای ضدزره ببرید فلان جا و... گفتم: ‌چه خبر شده؟ یکی توجهیم کند و من هم که به اندازه کافی نیرو دارم، می‌توانم عملیات کنم. آنجا شهید صیاد شیرازی را هم دیدم و با هم احوالپرسی کردیم،‌دریابان شمخانی و سرلشکر حسنی سعدی فرمانده وقت نیروی زمینی هم بودند و یکی از برادرانی که آنجا مسولیت داشت، مرا توجیه کرد که چه اتفاقی افتاده و گفت که دشمن در چهارزبر گیر کرده است.

**یعنی منافقان این قدر امکانات داشتند که توانسته بودند تا چهارزبر پیشروی کنند؟

دشمن با 15 هزار نیرو شامل پشتیبانی و غیره عملیات کرده بود که پنج هزار نفر از آنها در 25 یگان سازماندهی شده بودند، یگان‌های کوچک اما متحرک و مجهز به خودروهای توپدار و نفربرهای زرهی که قسمتی از آنها برزیلی بود و همه جدید بودند، یعنی با بهترین امکانات و تجهیزات سازماندهی شده بودند تا به زعم خود در مدت 33 ساعت تهران را هم تصرف کنند و کارشان را در پنج مرحله سازماندهی کرده بودند.

**وضعیت ایران در آن زمان چگونه بود؟

وقتی منافقان با کمک ارتش عراق حمله کردند، خط توسط ارتش عراق از منطقه قصرشیرین شکسته شده بود و عراقی‌ها سرپل ذهاب را گرفته و تا پادگان ابوذر هم پیشروی کرده و بخشی از آن را نیز تصرف کرده بودند.

ستون منافقان نیز از بین عراقی‌ها عبور کرده و آمده بودند تا«پاتاق» و از آنجا به کرند. مقاومتی هم جلوی آنها نبود و نیروها نتوانسته بودند به دلیل شکسته شدن خط اصلی مقاومت کنند.

منافقان ساعت9:30 شب سوم مرداد به اسلام‌آباد رسیده و کشتار وسیعی از عناصر حزب‌اللهی،بسیجی، پاسداران و افراد مومن به انقلاب به راه انداختند و حتی به زخمی‌های بیمارستان اسلام‌آباد نیز رحم نکردند و آنها را شهید کردند. بعد، از آنجا به سمت گردنه چهارزبر حرکت کردند، اما آنجا با نیروهای سپاه که بعضی از آنها از بچه‌های قرارگاه رمضان و بخشی نیز از نیروهای لشگر6 ویژه سپاه بودند، برخورد کردند و این نیروها با کمک سپاه کرمانشاه آنها را متوقف کردند.

اینها توضیحاتی بود که در قرارگاه به من توضیح داد وقتی توضیح دادند،همه دنبال این بودند که در لایه‌های گردنه اسد‌آباد و دیگر جاها که منافقان دنبال آنها بودند، مانع ایجاد کنند.وضعیت کرمانشاه به هم ریخته بود. به سردار رشید و شهید صیاد پیشنهاد انجام کار شناسایی دادم. موافقت شد و قرار شد من به همراه شهید صیاد شیرازی و مسول عملیات، آقای شایقی با خودرو رفتیم پایگاه هوانیروز کرمانشاه و در آنجا سوار بر هلی‌کوپتر 214 تا نزدیک چهارزبر رفتیم که فرود بیاییم.

اینجا اتفاقی افتاد که به نظرم زنده ماندن ما در این صحنه به خاطر امداد الهی بود.

**بیشتر توضیح می‌دهید؟

برای این که هلی‌کوپتر از تیررس دشمن در امان بماند، در ارتفاع پایین حرکت می‌کرد،نزدیک چهارزبر در حال نشستن بودیم که به یکباره با سیم‌های برق فشار قوی مواجه شدیم، خلبان هم متوجه نبود، من گفتم سیم‌های فشار قوی و شهید صیاد هم با دست، خلبان را متوجه کرد که پیش روی ما مانع وجود دارد و هلی کوپتر را بکش بالا.

تا خلبان هلی‌کوپتر را بالا کشید، یکی از اسکیت‌های هلی‌کوپتر به آخرین سیم برق فشار قوی گیر کرد. من گفتم سقوط کردیم، اما گویا سیم برق نداشت و در حال پاره شدن بوده و در تماس با هلی‌کوپتر نیز به طور کلی پاره شد. به هر حال بعد از این اتفاق، در گوشه چهار زیر به زمین نشستیم و وضعیت را بررسی کردیم.

**پس شما و شهید صیاد در مراحل مختلف کار با هم بودید؟

بله.با ایشان مسولیت داشتیم که کار شناسایی را در منطقه انجام دهیم و وضعیت جاده‌ای که به سمت اسلام‌آباد، گردنه خسرو‌آباد- کرند و پاطاق و سرپل ذهاب می‌فت را شناسایی کنیم تا بتوانیم به پادگان ابوذر برویم، حدود سه تا چهار کیلومتر از سمت شرق جاده به سمت اسلام‌آباد حرکت کردیم و منافقان را از پهلو می‌دیدیم که عمدتا در جاده در حال حرکت بودند.

**چه نتیجه‌ای از این شناسایی گرفتید؟

شناسایی خوبی بود و معلوم شد منافقان گستردگی زیادی ندارند و همین امر نوید خوبی برای ما بود،‌از کنار اسلام‌آبادغرب با سه چهار کیلومتر فاصله رد شدیم و با عبور از پشت ارتفاعات در پادگان ابوذر به زمین نشستیم.

**قبلا اشاره کردید که دشمن بخشی از پادگان ابوذر را اشغال کرده بود، وقتی در پادگان به زمین نشستید وضعیت چگونه بود؟

تیپ 29 نبی‌اکرم (ص) به کمک نیروهای موجود در آنجا آمده و نیروهای دشمن را از پادگان عقب زده بودند و حتی رد تانک‌های عقب‌نشسته عراق بر روی زمین کاملا مشخص بود. فرمانده پادگان آنجا هم ارتشی بود، شهید صیاد در آنجا به همه قوت قلب داد و اوضاع را بررسی کردیم و برگشتیم. اما زمان بازگشت از گردنه خسروآباد برگشتیم و از آن طرف جاده نیز شناسایی‌هایی انجام دادیم و حتی یکی دو تیر نیز به سمت هلی‌کوپتر ما شلیک شد،‌دیدیم منافقان در همان جاده اصلی مستقرند و هدفشان این بود که خودشان را به تهران برسانند و به فکر دیگری نبودند.

در پادگان هوانیروز ارتش به زمین نشستیم و با خودرو به قرارگاه آمدیم، دریابان شمخانی،فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه در آن زمان بنده را خواست که در مورد وضعیت موجود نظر بدهم. به دریابان شمخانی گفتم:الان دشمن در یک خط مستقیم گسترده است و نوک حمله‌اش را زیاد کرده که ببرد و جلو برود.

**نظر نهایی شما برای حل مشکل چه بود؟

به دریابان شمخانی گفتم نظرم این است که باید ابتدا نیروهای دشمن با هلی‌برد تجزیه شوند، بعد از بین بروند. دریابان شمخانی با پیشنهاد هلی‌برد من موافقت کرد و گفت: خودت عمل کن. گفتم کسی مرا پشتیبانی نمی‌کند. چون اگر هلی‌برد کنم باید مجروحان تخلیه شوند، تجهیزات به من برسد و...شاید حدود 10 دقیقه در این زمینه گفت‌وگو کردیم، اما ایشان گفتند. نه، من قول می‌دهم، پشتیبانی می‌کنند.

در اتاقی که من و دریابان شمخانی گفت‌وگو می‌کردیم، یک نفر هم با لباس بسیجی روی تخت نشسته بود، ابتدا متوجه حضورش نشدم،هر چند ایشان به من نگاه می‌کرد، خواستم بروم، دیدم آقای هاشمی رفسنجانی است.

**هلی‌برد انجام شد؟

ساعت چهار بعد از ظهر و بعد از توجیه و تجهیز نیروها با دو فروند هلی‌کوپتر شنوک در فرودگاه اضطرای پشت اسلام‌آباد به زمین نشستیم که شاید با جاده‌ای که در دست منافقان بود، 1500 متر فاصله داشت و نیروهای ما سه راهی پلدختر- اسلام‌آباد- کرمانشاه را گرفتند. یک پمپ بنزین و درختان سوزنی کاج نیز آنجا وجود داشت که بچه‌ها آنها را هم گرفتند و کلا نزدیک سه کیلومتر را یک طرفه به دست گرفتیم، هر یک از منافقان هم که از چهار زبر برمی‌گشت یا از طرف دیگر، گرفتار بچه‌ها می‌شد، چون خبر نداشتند و کلا چیزی نزدیک 150 نفر نیرو در دو سورتی پرواز آنجا پیاده شدند.

دو دستگاه خودرو منافقان که تیرخورده را بود گرفتیم و از سلاح‌هایش بر عیله خودشان استفاده کردیم و به همین ترتیب 30 خودرو منافقان را از بین بردیم که یکی از آنها خودرو سوخت بود و وقتی آرپیچی به این خودرو خورد و منفجر شد، منافقان تازه متوجه شدند چه خبر شده و راه‌شان بسته شده است، بعد فشار زیادی به آن منطقه وارد کردند تا آن را از ما پس بگیرند.

**در این مدت از نظر پشتیبانی چه وضعیتی داشتید؟

درگیری خیلی شدید بود، ‌نیروی کامل هم نیامد، یعنی پشتیبانی نشدم، اما نیروها را هدایت می‌کردم، یک جیپ و 910 غنیمت گرفتیم و از مردم منطقه هم برای ما نان و آب می‌فرستادند، زخمی‌هایمان را هم توسط تعدادی از نیروهای هوایی ارتش پانسمان کرده و از طریق انتهای همان باند فرودگاه اضطراری که قبلا به آن اشاره کردم، به عقب می‌فرستادیم. آن شب به همین صورت گذشت.

درگیری شدیدی بین منافقان و ما وجود داشت سه بار ارتفاعی که گرفته بودیم، دست به دست شد اما بار سوم، ارتفاع را نگه داشتیم و اولین نفربر زرهی منافقان را هم سالم به غنیمت گرفتیم و تا صبح همان شب بین 62 تا 64 خودرو آنها را منهدم کردیم.

ساعت حدود 11 شب بود که سردار کوثری که آن زمان فرماندهی لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) را بر عهده داشت، با نیروهای اطلاعات و عملیات خودشان به ما رسیدند و گفتند: نیروهای ما از سمت دوکوهه در راهند. حدود 12 تا یک شب بود که یک گردان از نیروهای لشکر 27 به ما رسیدند و نزدیک ساعت 3 صبح عمل کردند، اما چون به منطقه آشنایی نداشتند، عملیاتشان موفقیت‌آمیز نبود و تعدادی زخمی و شهید داده بودیم و مهمات کمی هم داشتیم، مثلا گلوله آرپیچی نداشتیم و نبردهای تن به تن هم بین ما و منافقان روی می‌داد.

ساعت حدود 12 شب بود که تعدادی نیروی بسیجی هم از خرم‌آباد به ما رسیدند و گفتند: می‌خواهیم به شما کمک کنیم و من هم نیرو کم داشتم، گفتم اگر می‌خواهید کمک کنید باید در سازمان قرار بگیرید، گفتند: خودمان می‌خواهیم عمل کنیم. دیدم زیر بار نمی‌روند آنها را فرستادم عقب. چون اگر بدون سازمان عمل می‌کردند، تلفات ما زیادتر می‌شد. خیلی هم ناراحت شدم که چرا منظم عملیات نمی‌کنند.

شاید سه ربع تا یک ساعت بعد بود، دیدم تعدادی نیرو از کمیته انقلاب اسلامی آن زمان بروجرد رسید، فرمانده این نیروها آمد پیش ما آمد و گفت که فقط اسلحه ژ - 3 داریم. آنها قبول کردند در سازمان قرار بگیرند و خیلی منظم تقسیم شدند و خوب هم جنگیدند و بعد از عملیات هم نامه قدردانی برای کمیته نوشته و از زحمات آنها قدردانی کردم.

**این وضعیت به کجا انجامید؟

تا ساعت 9 صبح نیروهای لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) به پشت سر ما نزدیک شدند. البته ما از ساعت 4 بعد از ظهر تا 9 صبح که حدود 17 ساعت می‌شود، منطقه را نگه داشته بودیم، هر چند در شب، هلی‌کوپترهای عراق زخمی‌های منافقان را تخلیه کردند و صدای هلی‌کوپتر را هم می‌شنیدیم. همزمان با این عملیات، هواپیماهای عراقی نیز هوانیروز، پادگان‌های ارتش و مسیرهایی که نیروهای ما در آنها مستقر بودند را بمباران می‌کردند و حدود 28 نفر شهید دادیم که بیشتر این شهداء در فداکاری‌هایی که برای حفظ ارتفاع صورت گرفت، شهید شدند.

**تلفات منافقان چقدر بود؟

چیزی نزدیک به 500 تا 700 نفر از منافقان موجود در خودروهایی که هدف قرار گرفتند،کشته شدند.

نیروی شجاعی به نام مددی نیز داشتم که منافقان او را اسیر کرده و در اسلام‌آباد اعدامش کرده بودند. البته دو نفر از بچه‌هایی که توسط منافقان اسیر شده بودند،از دست منافقان فرار کرده و وضعیت آنها را برای ما گزارش کردند. وضعیت ما از نظر مهمات خوب نبود،اما این بچه‌ها هم به ما گفتند وضعیت مهمات آنها نیز خوب نیست و وقتی دیدم وضعیت آنها هم خوب نیست تا صبح ایستادیم تا این که لشکر 27 جای ما را گرفت.

این بخش از عملیات که ما در مرصاد انجام دادیم شامل روز چهارم مرداد می‌شود. یعنی منافقان از روز سوم تهاجم خود را شروع کردند.

بعد از جابجایی، به نیروهای اصلی خودم رسیدم و نیروهایم را در مرکزی نرسیده به چهارزبر که مرکز تحقیقات کشاورزی بود، مستقر کردم.

**و عملیات بعدی؟

بنا شد در عملیات بعدی، نیروها را از سمت پادگان حضرت امام خمینی (ره) هلی‌برد کنیم تا من بین گردنه پاتاق و کرند را ببندم. نیروها بعد از توجیه سوار هلی‌کوپتر شدند و با شهید صیاد منطقه را شناسایی کردیم، بعد گردان را آوردیم جلو. که شب از روی ارتفاع بروند جاده را ببندند، فشاری که در ضربه اول به منافقان هم در زمینگیر شدن آنها در چهارزبر و هم بر اثر کمین سنگینی که به آنها زدیم وارد شده بود و همچنین تداوم فشار از سوی لشگر 27، از هم پاشیده شده و مجبور به عقب‌نشینی شدند.

**نیروی هوایی در این درگیری چگونه عمل کرد؟

هلی‌کوپترهای هوانیروز و هواپیماهای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی هم بمباران‌های شدیدی بر روی منافقان انجام داده و تلفات سنگینی بر آنها وارد کردند و هلی‌کوپترهای کبری نیز از پهلو ستون‌های منافقان را هدف قرار می‌دادند. نیروهای لشگر 9 بدر هم کمین کوچکی در گردنه حسن‌آباد ایجاد کرده و منافقان را هدف قرار می‌دادند و به این صورت منافقان تجزیه می‌شدند.

در هلی برد دوم، سه گردان نیز از راه زمین برای پیوستن به نیروهای هلی‌برد حرکت داده شد و مسیر که بسته شد، دیدیم منافقان در حال عقب‌نشینی به سمت مرز و کوهستان هستند و در همین فرار کردن منافقان حدود 90 تا 100 نفرشان توسط سپاه کرمانشاه اسیر شدند. در حال عقب‌نشینی هم پل‌ها را منفجر کردند و کسی دیگری نمانده بود.

**چه عواملی باعث شد منافقان به فکر تجاوز به ایران بیفتند و چه هدفی داشتند؟

آنها قصد داشتند با تمام امکانات و با فراخوانی که از نیروهایشان در تمام نقاط جهان کرده بودند، بتوانند به تهران رسیده و حکومت اسلامی را ساقط کنند و تنها به عنوان نیروی یکی دو لشگر عراق محسوب می‌شدند، البته قبل از عملیات «فروغ جاویدان»، عملیاتی به نام «چلچراغ» در مهران انجام داده بودند و به دلیل برخی موفقیت‌هایشان در این عملیات تصور می‌کردند در عملیات فروغ جاویدان هم موفق خواهند شد که شکست سختی متحمل شدند.

عملیات فروغ جاویدان در حالی انجام شد که ایران قطعنامه‌ 598 را پذیرفته بود و خیلی از هواداران منافقان در مسیرهای مشخص شده در انتطار منافقان بودند و حتی قصد داشتند مراسمی در میدان آزادی برگزار کنند، اما با لطف خدا و تلاش رزمندگان اسلام، ملت ایران بار دیگر سرافراز شد و شور مردم در دفاع از کشور خیلی مهم بود.

**اگر خاطره‌ای از شور مردمی در مقاطعی که به آنها اشاره کردید دارید، بفرمایید

البته حضور همیشگی مردم ما در صحنه‌های مختلف خاطره است، اما خاطره‌ای هم از آن زمان تعریف می‌کنم. در آن زمان به همراه مسول بهداری برای سرکشی به یکی از گردانهایم در سه راه پاوه می‌رفتم، دم در دژبانی دیدم، یکی لباس تمیزی پوشیده و یک دستمال هم به گردنش انداخته است، البته نه این که دژبان لباس تمیز نمی‌پوشد،نه، بلکه اصلا لباس این فرد به لباس دژبانی نمی‌خورد، به رحمتی، مسول بهداری منطقه گفتم، آقای رحمتی، قیافه این آقا به دژبان نمی‌خورد، گفت: این پزشک است، آن قدر پزشک متخصص آمده است که من جا برای خوابیدن نداشتم و بیرون خوابیدم، این هم پزشک عمومی است که گفته فقط می‌خواهم کار کنم و فرقی نمی‌کند کجا باشد و برای همین دم در دژبانی کاری که برایش سپرده‌اند را انجام می‌دهد، یعنی طناب را بالا پایین می‌برد تا خودروها عبور کنند.

آنقدر نیرو آمده بود که جا نداشتیم و فقط تعدادی از این نیروها را جایگزین نیروهای مجروح می‌کردیم، آنقدر انواع خودرو برای ما ارسال کرده بودند که از هیچ لحاظ مشکلی نداشتیم، چون امکانات بیش از حد رسیده بود. وقتی منافقان حمله کردند و مردم فهمیدند کشور در خطر است، سرا از پا نشناخته به جبهه آمده بودند، حتی برخی از این مردم با خودروهای شخصی، خودشان به منطقه رسانده بودند، مثل این که روز اول جنگ بود و این از الطاف الهی بود که منافقان این گونه حمله کنند و نابودی آنها در آن منطقه فراهم شود. در حالی که آنها اگر به صورت انفرادی وارد می‌شدند، خطرناک بود و به واسطه نابودی منافقان، امنیت خوبی برای کشورمان ایجاد شد.

**به حضور شهید صیاد شیرازی در عملیات مرصاد اشاره کردید، در این زمینه هم صحبت کنید

شهید صیاد شیرازی هرچند در آن زمان مسولیتی نداشت، اما احساس وظیفه می‌کرد و مثل سرباز عادی هر کاری از دستش برمی‌آمد، انجام می‌داد. همه هم در ارتش و سپاه قبولش داشتند. در هر دو هلی‌بردی که انجام دادم، ایشان حضور داشتند و هلی‌کوپترها را هم خودش هماهنگ می‌کرد.

در بخش اول عملیات از دستش ناراحت شدم چون از من پشتیبانی نشد، هر چند مشکلات دیگری نیز در انجام ندادن عملیات قوی‌تر وجود داشت از جمله پیاده کردن نیرو‌ها و.... در بخش دوم که آمد از او احوالپرسی نکردم و ناراحت شدم که چرا پشتیبانی نشدم، پیشم آمد، دست در گردنم انداخت و عذرخواهی کرد و این هم از بزرگواری شهید صیاد بود. البته همه چیز را فراموش کردیم. بعد از این اتفاقات، همواره با هم در تماس بودم. یعنی هرجا بود مرا می‌خواست یا تماس می‌گرفت و با هم صحبت می‌کردیم، بعد از این که ستاد کل آمدند، تلاش داشتند در خدمت ایشان کار کنم که این توفیق نصیب ما شد.

به هر موضوعی که وارد می‌شد آن را به نتیجه می‌رساند. مثلا تمام هلی‌کوپترها را خودش هماهنگ می‌کرد. اگر نیازی به هواپیمای جنگنده بود، تماس می‌گرفت و نیروها را هم همینطور و تا نیروها را پیاده نمی‌کرد منطقه را ترک نمی‌کرد. کسی این کار را نمی‌کند، اما شهید صیاد شیرازی، بی‌ادعا، بی‌ریا و شجاع بود که این خصوصیات او در عملیات مرصاد به اوج خود رسید.
 

گفت‌وگو از خبرنگار ایسنا: ناصر ملائی


[ چهارشنبه 90/5/5 ] [ 8:32 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]

بررسی علل تجاوز منافقان پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران 

 

27 تیر 1386 ساعت 14:43

تنها بعد از گذشت چند روز از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد از سوی ایران در 27 تیرماه 1367، رهبر منافقین فرمانی را مبنی بر آماده باش کلیه نیروها و قطع تمام مسافرتها و ترورها صادر کرد و این پیام از جانب وی برای تمامی نیروها قرائت شد:

«طلسم جنگ در حال شکستن است...رژیم شل شده ... باید ضربه کاری را بزنیم».

در بررسی عواملی که زمینه لازم برای حمله منافقان به ایران از نقطه نظر تئوریسین‌های نظامی سازمان منافقین می‌توان به عواملی اشاره داشت که مهمترین آنها عبارتند از:

الف) مبهم بودن آینده سازمان:

سازمان منافقین به لحاظ این که در جریان جنگ تحمیلی از عوامل اطلاعاتی خویش در کمک‌رسانی به ارتش عراق استفاده می‌کرد، در استراتژی نظامی صدام حسین از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود، اما در صورت انعقاد قرارداد صلح دائم، این سازمان دیگر چنین کارکردی نداشت و لذا از نظر موجودیت با خطر جدی مواجه می‌شد. در چنین وضعیتی سازمان برای بقای خود در دسترس‌ترین گزینه را استفاده از فرصت بدست آمده در جهت سرنگونی نظام ایران می‌دانست.

ب) ضعف بنیه نظامی در آن مقطع:

 از آنجایی که منافقین در عملیات‌های موسوم به «آفتاب» و «چلچراغ» در مناطقی چون فکه، مهران و حاج عمران حملاتی انجام داده و به موفقیت‌های نسبی دست یافته بودند، با تعمیم غیرعقلایی این وضعیت تا اندازه‌ای اعتماد به نفس یافته و در خود این پتانسیل را می‌دیدند که با ارتش ایران در افتند.

ج) فرسوده و ناتوان شدن نیروهای سپاه( به زعم منافقان):

آنها در این اندیشه بودند که نیروهای سپاه در جبهه جنوب زمینگیر شده و در طول جنگ به لحاظ این که رزمندگان سپاه اسلام متحمل سختی‌های فراوانی شده‌اند، دیگر توان یک عملیات مضاعف گسترده را نخواهند داشت. در این مورد تئوریسین‌های منافقین از رابطه قلبی ای که میان امام (ره) و برادران سپاه وجود داشت غفلت نموده و آن را تنزل یافته تلقی کردند، اما در پاسخ به این اندیشه غلط، برادران سپاه با حضور گسترده خویش، پاسخ دندان شکنی بر توهمات آنان دادند.

د) خستگی مردم از جنگ:

منافقین به غلط فکر می کردند که مردم در نتیجه طولانی شدن جنگ، از جنگ خسته شده و با توجه به ضررهایی که مردم در اثر طولانی شدن جنگ، اعم از مادی و معنوی، از دست دادن عزیزان و ... داشته‌اند، از آنان استقبال نموده و دست از حمایت نظام جمهوری اسلامی خواهند کشید.
این مورد را می‌توان بزرگترین اشتباه سازمان و استراتژی‌های آن محسوب نمود. غفلت از میزان مشروعیت بالای نظام به لحاظ مردمی و اسلامی بودن بیشترین ضربه را به نیروهای رجوی زد، چرا که آنان فکر می‌کردند مردم به آنها خواهند پیوست، درصورتی که با مقاومت‌های مردمی روبرو شدند.

ه) پذیرش قطعنامه 598 از جانب ایران

پذیرش قطعنامه نیز بر تمامی موارد مذکور دامن زد تا سازمان به اصطلاح مجاهدین خلق ایران در کمینگاه مرصاد در دام مرگباری گرفتار آید که طراح آن کسی نبود جز سپهبد شهید صیاد شیرازی.
 

اهداف منافقین برای حمله به ایران

الف) اعلام دولت موقت جمهوری دموکراتیک - مثلا اسلامی در کرمانشاه پس از فتح این شهر.


ب) شکستن طلسم اختناق در ایران( به زعم خودشان):

نیروهای سازمان با انواع و اقسام اهرم‌های تبلیغاتی بر آن بودند تا وانمود کنند در ایران مردم از طرف نظام در محدودیت و اختناق به سر می‌برند و آنها بر آن هستند تا در ایران حکومت دموکراسی را پایه‌ریزی کنند، اما پاسخی که مردم به این ادعاها دادند تمامی نقشه‌های تبلیغاتی آنان در این خصوص را نقش بر آب نمود.

ج) امضاء پیمان صلح میان عراق و ایران:

پس از سرنگون نمودن نظام جمهوری اسلامی ایران، منافقین به لحاظ این که در طول دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عراق گریخته و از طرف صدام بعثی مورد التفات و توجه قرار گرفته بودند، خود را تا اندازه‌ای مرهون الطاف بی‌دریغ رژیم عراق و شخص صدام حسین می دانستند و بر آن بودند تا پس از سرنگون نمودن نظام ایران، با انعقاد قرارداد صلح زود هنگام با رژیم بعث، مراتب خوش خدمتی و قدرشناسی خویش را نسبت به آنان نشان دهند.
 

د) تصرف تهران و ساقط نمودن نظام جمهوری اسلامی ایران:

رویایی بلند پروازانه که پرندگان مخوف آن هنوز پر و بال نگرفته مورد اصابت تیری قرار گرفتند که آرش اساطیرگونه ارتش ایران، صیاد دلها پرتاب کرده بود و سالها بعد ناجوانمردان و خوارج مرصاد چون پی بردند که چه کسی آنان را با چنین مهارت بی‌نظیری شکار کرده بود، نقشه ترور ناجوانمردانه او را طرح‌ریزی و اجرا کردند.

آنچه که مهم است عملیات فروغ جاویدان صرف نظر از اهداف و علتها چنان سرنوشتی یافت که امروزه از آن به عنوان «دروغ جاویدان» یاد می‌شود.


[ چهارشنبه 90/5/5 ] [ 8:30 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]

چکیده: کتاب "مجاهدین خلق در آیینه تاریخ" سومین کتاب از مجموعه کتاب هایی است که توسط اعضای سابق مجاهدین روایت شده و توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.

این کتاب که اکنون گزیده ای خواندنی از بخش های مختلف آن را به همراه برخی تصاویر و نیز نمودار ساختار سازمانی این سازمان در زیر مشاهده می کنید، توسط علی اکبر راستگو، از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق، نوشته شده است

 

مسعود و مریم رجوی به همراه فرماندهان ارتش آزادیبخش
در اتاق فرماندهی

کتاب "مجاهدین خلق در آیینه تاریخ" سومین کتاب از مجموعه کتاب هایی است که توسط اعضای سابق مجاهدین روایت شده و توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است. این کتاب که اکنون گزیده ای خواندنی از بخش های مختلف آن را به همراه برخی تصاویر و نیز نمودار ساختار سازمانی این سازمان در زیر مشاهده می کنید، توسط علی اکبر راستگو نوشته شده است. علی اکبر راستگو در سال 1332 در بابل متولد شد. پس از اتمام تحصیلات دبیرستان در رشته ادبیات زبان آلمانی، وارد دانشگاه تهران شد. وی بعد از دو سال رشته تحصیلی خود را رها کرد و به آلمان رفت و در رشته مهندسی ساختمان در دانشگاه "اسن" به تحصیل پرداخت و در سال 1363 موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس گردید.

وی در سال 1358 به انجمن های دانشجویان مسلمان هوادار سازمان مجاهدین خلق در آلمان پیوست و در بخش روابط خارجی شاخه بوخوم فعالیت خود را آغاز کرد. بعد از ورود سازمان به فاز تروریستی در سال 1360 و فرار تعدادی از آنها به خارج از کشور، آقای راستگو موظف شد تا اقدامات حقوقی برای پناهندگی هواداران سازمان در آلمان را به عهده گیرد.

راستگو به همراه چند نفر از اعضای مجاهدین خلق، سازمانی را تحت عنوان "سازمان فارغ التحصیلان دموکراتیک ایران در آلمان غربی" وابسته به سازمان مجاهدین تحت پوشش شورای ملی مقاومت تاسیس کرد. هدف اصلی این سازمان جمع آوری کمک و اعانه از مردم آلمان بود.
بعد از انقلاب ایدئولوژیک سازمان یا ازدواج مسعود رجوی و مریم عضدانلو (رجوی)، سازمانی به نام نهاد دیپلماسی تاسیس شد که راستگو به این سازمان منتقل شد. هدف این سازمان تماس با مقامات کشورهای آلمان، اتریش، سوییس و لوکزامبورک بود.

سرانجام وی در سال 1365 به بخش نظامی مجاهدین خلق در عراق منتقل شد. وی در این دوره به بطلان سازمان پی برد و از سازمان جدا و به آلمان بازگشت و کتاب "صدای تیک تاک بمب می آید" را در افشای مجاهدین خلق منتشر کرد. سازمان مجاهدین خلق ناچار شد طی اطلاعیه ای منکر وابستگی وی به سازمان شود، ولی شهرت و عضویت وی بیش از آن بود که بشود با یک اطلاعیه آن را تکذیب کرد.
کتاب "مجاهدین خلق در آیینه تاریخ" هم که بخش هایی از آن را در ادامه مشاهده می کنید، از همین نویسنده است؛گرچه بعضی از محتویات کتاب مورد تایید ما نیست، ولی اطلاعات جالب درون سازمانی وی از یک سازمان فرقه ای بسته، ارزش انتشار آن و چشم پوشی از بعضی نکات غیر مقبول را داشت. به این جهت مرکز اسناد انقلاب اسلامی در راستای تدوین منابع، این کتاب را مناسب انتشار یافت. این کتاب از آن جهت که عمدتا به مسائل مجاهدین خلق پس از قبضه قدرت توسط رجوی می پردازد بازگو کننده بسیاری از حقایق تلخ تاریخی درباره فرقه رجوی می باشد. اطلاعات بیشتر این کتاب و سایر روایت های درون سازمانی مجاهدین خلق را می توانید در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی مشاهده کنید. در زیر گزیده ای از مطالب این کتاب را مرور می کنیم:

ـ فرصت‌طلبی مسعود رجوی و قبضه کردن رهبری سازمان مجاهدین خلق:
در دوران شقه شدن سازمان مجاهدین به دو بخش اسلامی و مارکسیستی در سال 1354، مسعود رجوی، رهبری بخش مذهبی مانده این جریان را در زندان بر عهده گرفت. در واقع، در فاصله بین 1354 تا انقلاب اسلامی، از مجاهدین مذهبی کسی بیرون از زندان نبود. مسعود رجوی همراه با 15 نفر دیگر از اعضای باقی مانده مجاهدین خلق، در 30 دی 1357، از زندان آزاد شد و به همراه خود از داخل زندان بخشی از اعضا را که هنوز به مرکزیت سابق مذهبی وفادار بودند به عنوان "سازمان جدید مجاهدین خلق ایران" معرفی کرد و خودش نیز به عنوان تنها بازمانده مرکزیت سابق، ادعای رهبری سازمان را کرد و مشغول سازماندهی و یادگیری شد. (صفحه 25)

ـ ملاقات نمایندگان مجاهدین خلق با امام خمینی در نجف:
بنابر نوشته‌های خود مجاهدین، دو تن از اعضای اصلی این سازمان در سال‌های 1349 و 1350 در نجف، طی چند ملاقات چند ساعته با آیت‌الله خمینی، کوشیدند او را به حمایت از ترورها و نوع مبارزه‌شان وادار کنند، ولی نتوانستند موافقت وی را کسب کنند. این دو تن حسین احمدی روحانی و تراب حق‌شناس بودند. (صفحه 26)

ـ مجاهدین خلق، تحلیل دیدگاه امام خمینی و آغاز جنگ مسلحانه:
پس از به حکومت رسیدن آیت‌الله خمینی و هرج و مرجی که در کشور حاکم بود، فرصت طلایی برای مسعود رجوی پیش آمد تا بتواند از شور و التهاب جوانان، هم چنین از ناآگاهی‌ها از تاریخ معاصر ایران، تاریخ اسلام، وضعیت کشورهای سوسیالیستی و تاریخچه خود سازمان مجاهدین، بهره‌برداری کرده و از میان ایشان نیرو‌گیری کند. این نیروها که اساسا در فضای در هم و هرج و مرج اوایل حکومت اسلامی، فرصتی برای ارزیابی اوضاع و احوال و تفسیر و تبیین شعارهای مسعود رجوی نداشتند، بدون هیچ شناختی به میدان جنگ نابرابر با حکومت اسلامی کشانده شدند.
مسعود رجوی در سال 1361، سلسله مصاحبه‌هایی انجام داد که تحت عنوان جمع‌بندی یکساله مقاومت چاپ شد. وی در این جمع‌بندی به توضیح کامل این امر می‌پردازد که مجاهدین حتی قبل از ورود آیت‌‌الله خمینی به ایران، می‌دانستند که در نهایت با وی کنار نخواهند آمد و کار به جنگ مسلحانه خواهد کشید. رجوی می‌گوید: " حتی یک سال قبل از ورود [آیت‌الله] خمینی به ایران، از روی اطلاعیه‌هایی که می‌داد، تفکر و ماهیتش را به طور مکتوب، تحلیل نموده و بر خصایص ارتجاعی او انگشت گذاشته بودیم. در این تحلیل که بعدا خبرش در زندان به گوش ]آقای[ رفسنجانی هم رسید ـ آشکارا گفته بودیم که اگر [آیت‌الله] خمینی بیاید باز انقلاب دیگری لازم خواهد بود. رفسنجانی نیز همان جا گفته بود که جنگ اصلی و آخری ما با مجاهدین است". (صفحات 37 و 38)

ـ فرار رجوی به فرانسه، اتحاد تاکتیکی با بنی صدر و ازدواج با فیروزه بنی‌صدر:
رجوی بعد از قدرت نمایی میلیشیایی در 30 خرداد 1360 و عدم سقوط رژیم، از تهران فرار کرد و به فرانسه گریخت. او همه هواداران را بدون هیچ گونه واهمه‌ای گذاشت و فرار کرد. از طرف دیگر، رجوی هنگام فرار از ایران دو نفر را بر جای گذاشت که می‌توانستند برای رهبری وی در آینده، باعث دردسر شوند؛ یکی موسی خیابانی و دیگری همسرش اشرف ربیعی؛ زیرا در صورت زنده ماندن موسی و اشرف، سرنوشت سازمان جور دیگری رقم می‌خورد. با وجود موسی خیابانی، رجوی هیچ وقت رهبر بلامنازع سازمان نمی‌شد و از طرف دیگر رجوی عاشق دختر بنی‌صدر شده بود و تصمیم به ازدواج با وی را در پاریس در سر می‌پروراند که ضمن آن رابطه بنی‌صدر را با شورای ملی مقاومت، از این طریق مستحکم کند. در بهمن 1360، خانه تیمی مرکزیت سازمان در تهران که موسی خیابانی و اشرف ربیعی در آن بودند، مورد حمله پاسداران قرار می‌گیرد، این دو نفر کشته می‌شوند و رجوی به هر دو منظورش می‌رسد (صفحات 50-49)‌

ـ انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین و ازدواج مسعود رجوی با مریم عضدانلو (رجوی) همسر سابق مهدی ابریشمچی:
اولین اعلام رسمی و علنی نام افراد مرکزیت و رهبری کننده با ذکر مسؤولیت سازمانی ایشان، بعد از انقلاب ایدئولوژیک در تاریخ 20 خرداد 1364 انجام گرفت. قبلا در تاریخ 19 اسفند 1363، دفتر سیاسی کمیته مرکزی سازمان طی اطلاعیه‌ای مسعود و مریم رجوی را به عنوان رهبری نوین و سازمان اعلام کرد. در ضمن در اطلاعیه فوق، ‌تصمیم مبنی بر "ازدواج فرخنده توحیدی و انقلابی مریم و مسعود" نیز اعلام شد. (مریم عضدانلو، پیشتر همسر مهدی ابریشمچی بود). در جریان انقلاب ایدئولوژیک خرداد 1364،‌ مسعود رجوی به عنوان رهبر ایدئولوژیک سازمان مصرفی شد و در نتیجه، دفتر سیاسی و بقیه مرکزیت سازمان، منحل شد. در سازماندهی جدید، ابتدا هم عضویت‌ها لغو شد، بعد هم مسؤولین سلب مسؤولیت شدند. این افراد می‌بایستی طبق سنت با امام جدید بیعت کنند و رده جدید بگیرند و به کار گماشته شوند. در حقیقت، مرکزیت دموکراتیک سازمان منحل و مسعود رجوی به عنوان رهبر بلامنازع سازمان مجاهدین خلق معرفی شد. رجوی دیگر از همه مسؤولیت‌ها، پاسخ‌گویی و انتقاد‌پذیری نیز مبرا اعلام شد. او دیگر در برابر خدا جوابگو بود و با خدا نیز در تماس قرار داده شد. مهدی ابریشمچی در این رابطه می‌گوید: «بعد از دست یافتن به این رهبری، مسؤولیت همه ما با مسعود است و مسؤول مسعود، فقط خداست؛‌ یعنی مسعود از ما حسابرسی می‌کند و حساب مسعود با خداست». (صفحات 79-65)
مسعود رجوی مسوول شورای ملی مقاومت و مریم رجوی رییس جمهور دائم العمر شورا در اونیفورم فرماندهی ارتش آزادیبخش

ـ سوءاستفاده مسعود رجوی از بنی‌صدر و اختلاف این دو بر سر جنگ عراق علیه ایران:
در تاریخ 7 مرداد 1360، ابوالحسن بنی‌صدر و مسعود رجوی با یک هواپیمای ربوده شده نظامی، از تهران فرار کرده، به پاریس وارد شدند. بعد از استقرار در پاریس، سلسله مصاحبه‌های طرفین، جهت معرفی شورا، شروع شد. اگر به رسانه‌های آن زمان مراجعه شود، در عکس‌های چاپ شده، اکثرا مسعود رجوی پشت سر بنی‌صدر نشسته است. علت این بود که نام بنی‌صدر به عنوان رییس جمهور بر کنار شده، در همه جا می‌درخشید، ولی کسی سازمان مجاهدین خلق را نمی‌شناخت؛ بدین علت، سازمان، از نام و اعتبار بنی‌صدر در این تاریخ حسابی استفاده سیاسی کرد. حضور بنی‌صدر در شورا آن قدر برای مجاهدین خلق مهم بود که برای سفت کردن پای ایشان در شورا، مسعود رجوی دختر او، یعنی فیروزه بنی‌صدر را به عقد خود در آورد. این ازدواج زمانی انجام شد که تازه چند ماه از مرگ اشرف ربیعی، همسر پیشین رجوی می‌گذشت. در تاریخ هفتم مهر ماه 1360، برنامه "دولت موقت جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران" توسط شورای ملی مقاومت اعلام شد. این برنامه را بنی‌صدر به عنوان رییس جمهور و رجوی به عنوان مسؤول شورای ملی مقاومت امضا کردند. در 20 اسفند ماه 62،‌ ابوالحسن بنی‌صدر که مکرر با روابط رو به گسترش سازمان مجاهدین خلق با دولت عراق مخالفت کرده بود، طی نامه‌ای به مسعود رجوی اعلام جدایی کرد. بنی‌صدر در این نام نوشته بود.«البته همانطور که نوشته‌اید دو نظر وجود دارد: یکی نظر سرنگونی رژیم به بهای جلب همکاری و استفاده از خارج را جایز می‌شمارد و یک نظر جایز نمی‌شمارد. این جانب جانب‌دار نظر دوم هستم. هر چه می‌خواهید بنویسید، اما چه کسی گول می‌خورد که مسأله اصلی که شما را به نوشتن این نامه برانگیخته، مسأله‌ همکاری با عراق برای سرنگونی رژیم است. از این راه رژیم [آیت الله] خمینی سرنگون نمی‌شود، با کمال تأسف تثبیت می‌شود». (صفحات 164-139)
اطلاعیه 4 فروردین 1363 شورای ملی مقاومت در مورد جدایی بنی صدر

انتقال مجاهدین از اروپا به عراق و ملاقات رجوی با صدام:
ـ در تاریخ 23 اردیبهشت 1365، بعد از یک دست شدن شورا و خروج افراد مزاحم از آن، بالاخره و طی بیانیه‌ای، انتقال مسؤول شورا از اروپا به خاک کشور عراق را اعلام کرد: «شورای ملی مقاومت این انتقال را برای گسترش و سازمان‌دهی نیروهای مسلح انقلاب از نزدیک، امری لازم و آخرین گام برای عبور به خاک میهن می‌داند». قبل از این انتقال همگی اعضای شورا که مخالف رابطه شورا و مجاهدین با دولت عراق بودند،‌ از شورا بیرون رفته بودند. در این تاریخ ایران ششمین سال جنگ با دشمن خارجی عراق را می‌گذراند. در تاریخ 17 خرداد 1365، مسعود رجوی وارد فرودگاه بغداد شد و مورد استقبال یک هیأت عالی رتبه عراقی قرار گرفت و چند روز بعد با صدام حسین ملاقات کرد. (صفحات 186-185)
ملاقات مسعود رجوی با صدام حسین در بغداد

تحلیل مجاهدین از جنگ و فوت امام و انتخاب مریم رجوی به عنوان رییس جمهور مادام العمر:
تحلیل سازمان مجاهدین خلق این بود که جنگ و فوت آیت‌الله خمینی به موجودیت رژیم بستگی دارد و بدون این دو،‌ رژیم نمی‌تواند حتی یک روز تاب بیاورد و سرنگون خواهد شد، ولی جنگ تمام شد، [آیت‌الله] خمینی هم فوت کرد و آب هم از آب تکان نخورد. سازمان نیز که شورا را کنار گذاشته بود و با تشکیل ارتش آزادیبخش در سال 1366 نعره جنگ جنگ تا پیروزی می‌کشید،‌ بعد از شکست فضاحت بار عملیات فروغ جاویدان [عملیات مرصاد] در مرداد ماه 1367 و نا امید شدن از سرنگونی رژیم، دوباره به شورا روی آورد و کوشید دوباره به اروپا باز گردد و فعالیت سیاسی‌اش را از سرگیرد؛ ولی از آنجا که به دلیل افشای ماهیت ضد دموکراتیکش، سازمان یا گروه دیگری نمی‌خواست خود را دربست در اختیار مجاهدین بگذارد، گسترش شورا از درون روابط سازمان و از میان اعضای سازمان آغاز شد. در واقع، سازمان مجاهدین خلق از این سرفصل، اعضای خودش را به صورت مستقیم به شورای ملی مقاومت تزریق کرد. در سال 1372 در اجلاس شورای مقاومت ملی اعلام شد که اعضای شورا از 109 به 235 نفر افزایش یافته. در لیست اعضای جدید نیز به وضوح مشاهده می‌شد که سازمان مجاهدین دوباره اعضای خود را به نام اعضای شورا جا زده است. در همین اجلاس بودکه مریم رجوی، به عنوان رییس جمهور آینده ایران انتخاب (انتصاب) شد. (صفحات 192-186)
مریم رجوی دستور آتش عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) را می دهد
نیروهای ارتش آزادیبخش در آغاز عملیات فروغ جاویدان (مرصاد)

ـ‌ مجاهدین خلق و رابطه آن با شورای ملی مقاومت و ارتش آزادیبخش:
ارتش آزادیبخش و شورای ملی مقاومت (NCR)، در حقیقت اسامی مستعار سازمان مجاهدین خلق ایران (MKO) است و سازمان مجاهدین خلق به تناسب شرایط سیاسی از این اسامی برای پیشبرد مقاصد سیاسی‌اش استفاده می‌کند. در شرایط کنونی و در کشورهای غربی، سازمان مجاهدین خلق ایران، عمده فعالیت‌های سیاسی، دیپلماتیک،‌ مالی و تبلیغی خود را تحت پوشش شورای ملی مقاومت انجام می‌دهد؛ شورایی که در عمل وجود خارجی ندارد (صفحه 221) .
چارت ساختار تشکیلاتی سازمان مجاهدین خلق
چارت ساختار تشکیلاتی شورای ملی مقاومت

ـ عملیات فروغ جاویدان (مرصاد)؛‌ هاشمی رفسنجانی: « ما در را باز کردیم تا همه را درون کیسه کنیم و درش را ببندیم».
مقارن ایام پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران که سازمان مجاهدین در بلاتکلیفی شدیدی به سر می‌برد، رجوی توانست صدام حسین را متقاعد کند که قبل از بسته شدن کامل مرزها و اجرای قطعنامه598 سازمان ملل، به سازمان مجاهدین اجازه آخرین حمله به خاک ایران را بدهد. برای صدام حسین، این لشکرکشی در آخرین روزهای جنگ، یک ریسک بود که در آن در هر حال او بازنده نبود. اگر مجاهدین خلق می‌توانست پیروز شود و حکومت اسلامی را براندازد، صدام یک نیروی وفادار و مستعد خود را در خاک همسایه داشت و به آرزویی که در تمام دوران جنگ داشت می‌رسید؛ در صورتی هم که سازمان شکست می‌خورد، باز هم برای صدام اهمیت نداشت و وضع تغییری نمی‌کرد. در اوایل مرداد 1367، رجوی نشستی با شرکت همه نیروها در قرارگاه اشرف برگزار کرد. در این نشست، رجوی نقشه راه‌ها و جاده‌ها را از مرز ایران و عراق تا تهران بر روی نقشه نشان داد. او حتی محل اقامت خود را در شهر تهران مشخص کرد و ادعا کرد که مردم به محض ورود ما به ایران، به یاری ما می‌شتابند و به ارتش آزدی‌بخش می‌پیوندند.
در روز 3 مرداد 1367، نیروهای مجاهدین از محور سرپل ذهاب وارد ایران شدند و به سرعت تا نزدیکی شهر "کرند" پیش رفتند. علت عدم درگیری تا این محل با نیروهای ایران، یکی این بود که توپ‌خانه عراق تا بعد از سرپل ذهاب از پیشروی مجاهدین حمایت فعال می‌کرد. دیگر اینکه، طبق گفته‌های بعدی ‍]‍آقای هاشمی] رفسنجانی، حکومت اسلامی، آگاهانه برای ارتش آزادی‌بخش مسعود رجوی تله گذاشته بود. به بیان خود رفسنجانی: «ما در را باز کردیم تا همه را درون کیسه کنیم و درش را ببندیم».
در این عملیات که سازمان مجاهدین آن را عملیات فروغ جاویدان و رژیم [جمهوری اسلامی] آن را عملیات مرصاد می‌نامید، رجوی خود شخصا، طبق معمول، شرکت نداشت و از داخل خاک عراق، عملیات را هدایت می‌کرد. فرمان آتش را نیز مریم رجوی و البته از محل امنی در خاک عراق صادر کرد. (صفحات 230-229)‌
نقشه عملیات فروغ جاویدان (مرصاد)

ـ رحلت امام خمینی و فرصتی که هرگز برای مسعود رجوی پیش نیامد:
سازمان مجاهدین در رابطه با فوت [آیت‌الله] خمینی در تحلیل‌هایش بسیار سرمایه‌گذاری کرده بود. مسعود رجوی در "جمع‌بندی یک ساله مقاومت" در سال 1361 گفته بود: «در صورتی که چنین چیزی فوت [آیت‌الله] خمینی اتفاق بیفتد، وظیفه بلادرنگ ما این است که از هرجا شده، هر طرف که شده بتازیم یعنی تدارک قیام را ببینم». با اعلام فوت [آیت‌الله] خمینی در تمام قرارگاه‌های ارتش، فضای آماده باش اعلام شد. یک هفته بعد از آن همه شور والتهابی که فوت آیت‌الله خمینی و امکان حمله به ایران در قرارگاه‌ها برانگیخته بود، رجوی نشستی برگزار کرد و اعلام کرد: «اگر حال بخواهیم تهاجم به سرنگونی دشمن کنیم، پیروزی از آن ماست؛ اما چون دشمن بیدار است و طبق اخبار و اطلاعات به دست آمده در آماده باش صد در صد به سر می‌برد، شاید در این جنگ، ما تلفات بدهیم. چند روزی صبر می‌کنیم تا رژیم، این آمادگی را از سر بگذارند. دوباره خواب رود تا ما سر فرصتی بتوانیم دشمن را در خواب، غافلگیر کنیم ...».

نشست طلاق و کشف تاریخی مسعود رجوی
در شهریور 1370، نشست بزرگ طلاق در محل ستاد فرماندهی ارتش آزادی‌بخش برگزار شد. در این نشست همه افراد متأهل سازمان، می‌بایستی حلقه‌های ازدواج خود را در آورده و به مسعود رجوی تقدیم می‌کردند. نوع طلاق‌ها، سه طلاقه بود. رجوی در این نشست، کشف بزرگ تاریخی خود را ارائه داد و گفت: «همه دعواها سر زن است». طبیعی است که پس از طلاق‌های اجباری، تعداد زیادی از نیروهای سازمان، عطای این نوع به اصطلاح‌ مبارزه را به لقایش بخشیده و دنبال کار خود رفتند». (صفحه 252)

جنگ خمپاره ها و ترور شهیدان صیاد شیرازی و لاجوردی
ـ خط سازمان، این بود که تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری 1380، غلظت عملیات را در شهرها به بالاترین میزان ممکن افزایش دهد. ترور اسدالله لاجوردی در اول شهریور 1377 و ترور صیاد شیرازی در اردیبهشت 1378، توسط این تیم‌ها و در راستای همین خط جدید سازمان صورت گرفت. از زمستان 1378 تا زمستان 1380، سازمان نزدیک به ده فقره عملیات خمپاره‌اندازی در تهران انجام داد. از آنجا که خمپاره سلاح دقیقی نیست و در اساس ویژه فضای باز و علیه سنگر ساخته شده، استفاده از آن در محیط شهری، نشان دهنده یک عمل کور تروریستی علیه شهروندان بی‌گناه است. بر خلاف پیش‌بینی‌های رهبری سازمان، این خمپاره‌اندازی ها نه تنها نتوانست عنصر اجتماعی را به میدان بیاورد، بلکه هدف‌گیری کور، وسیله برای نفرت بیشتر شهروندان ایرانی از سازمان مجاهدین شد (صفحه 256).
مرجان ملک (سمت راست) و حوری شالچی دو تن از اعضای تیم های عملیاتی خمپاره انداز در سال 1380

ـ شکنجه های مرسوم در زندان‌های مسعود رجوی و فتوای سیلی
1ـ رجوی خود شخصا به عنوان رهبر مذهبی، فتوای سیلی زدن را صادر کرده. وی در نشست طلاق روز 27 شهریور 1370، در قرارگاه اشرف گفته است: «بریده، آزاد است هر کاری بکند؛ هر حرفی بزند، اما اگر بریده، بخواهد خمینی گرایی را مبلغ باشد، از جانب من دو سیلی محکم بر بناگوش او بنوازید». 2ـ شلاق زدن 3ـ‌ حبس در سلول انفرادی 4ـ‌ تحمیل گرسنگی به زندانیان 5‌ـ قطع آب گرم حمام در زمستان 6ـ حبس در سلول مملو از پشه، سوسک و ... 7ـ اتاق فوتبال که در آنجا زندانی را مثل توپ فوتبال با مشت و لگد به هم پاس می‌دهند. 8ـ دهلیز قبر: این گونه است که زندانی را بین دو سطح چوبی قرار داده، به وسیله چرخاندن اهرم‌های آن و نزدیک کردن دو سطح، فشار کشنده‌ای به همه اعضای بدن زندانی وارد می‌کنند. 9ـ صحنه‌سازی اعدام یعنی بردن زندانی به میدان تیر و شلیک به اطراف سر و بدن او (صفحات 384-383)

ـ زندان ابوغریب و زندانیان امانتی
افراد متقاضی جدا شدن از سازمان،‌ پس از طی مراحل دادگاهی‌شان، بسته به نوع مسؤولیت و محکومیت‌شان در سازمان به 2 تا 10 سال حبس محکوم می‌شوند. برای مثال، کسی که فقط عضو ساده سازمان بوده، به 2 سال و معاون عضو ستاد 10 سال حبس می‌گیرد. این افراد، دوران حبس را باید در زندان‌های سازمان به سر می‌برند. بعد از طی دوران محکومیت، فرد را تحویل مقامات عراقی می‌دهند. آنها نیز این افراد را به یکی از زندان‌های عراق از جمله "ابوغریب" می‌فرستند. زندان ابوغریب در منطقه‌ای به همین نام در 20 کیلومتری جنوب بغداد واقع است. این زندان از جمله زندان‌های مخوف عراق است که محل نگهداری شرور‌ترین و جنایت‌کارترین مجرمین عراقی است. این زندان از سال 1377 ، قریب به 100 تن از جداشدگان مجاهدین خلق را در خود جای داده بود. زندانیان مجاهد، بین زندانیان ابوغریب به "زندانیان امانتی" معروف بودند. چون جنایتی مرتکب نشده بودند (صفحه 407) .
 

منبع: سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی


[ چهارشنبه 90/5/5 ] [ 8:28 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]
عملیات مرصاد؛ ‌کمین در گلوگاه تاریخ

 

بررسی حوادث نیمه اول سال 1367 در رابطه با جنگ ایران وعراق به خوبی نشان می‌دهد که از نظر نظامی، دشمن با حمایت‌های مستقیم و غیرمستقیم وهمه جانبه، توان قابل ملاحظه‌ای یافته و در مقابل محاصره اقتصادی ونظامی موجب کاهش نسبی توان نظامی ایران گردید.

در چنین شرایطی با دخالت آمریکا در جنگ و سرنگونی هواپیمای مسافربری ایرانی در اوایل تیرماه سال 67 تهاجم دشمن آغاز شد و در کمتر از سه ماه تمام مناطق تصرف شده توسط ایران را باز پس گرفت.

فعل وانفعالات نظامی نهایتا موجب اقدام شجاعانه و تدبیر حکیمانه رهبر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) مبنی بر پذیرش قعطنامه گردید.

دشمن که احساس می‌کرد مواضع نظامی ایران در حالت ضعف قرار دارد،بعد از پذیرش قطعنامه اقدام به دو حمله سراسری در منطقه عملیاتی جنوب وغرب کشور نمود.

در جنوب مجددا تا دروازه اهواز پیشروی کرد اما حضور رئیس‌جمهور وقت (مقام معظم رهبری) در اهواز واعلان باقی ماندن در منطقه تا عقب راندن دشمن باعث شد تا نه تنها سیل نیروهای مردمی به سوی جبهه سرازیر شود، بلکه نیروهای نظامی نیز سریع خود را بازسازی نموده و با حمله به دشمن بیش از 300 دستگاه تانک و نفربر را منهدم نموده و یا غنیمت گرفته و صدها نفر از دشمن را به اسارات درآورده و آنها رامجبور به عقب‌نشینی تا خطوط مرزی نمودند.

در منطقه غرب نیز دشمن قصد پیشروری داشت که با تعبیر تاکتیک عقب‌نشینی و نیروهای آماده منافقین را به طرف ایران گسیل نمود و با پروازهای بالگردها و هواپیماهای نظامی پشتیبانی مستقیمی را از ستون نظامی منافقین انجام داد.

 منافقین و پیشروی برای فتح تهران

ستون نظامی منافقین بعد از عبور از مرز به سمت شهر اسلام‌آباد حرکت نمود. در بین مسیر مقاومت‌های موردی توسط نیروهای پراکنده در منطقه صورت گرفت از جمله مقاومت در پادگان ابوذر و حماسه شهادت فرماندهان و سربازان پادگان.

ستون منافقین با درک ناصحیح از شرایط سیاسی و اجتماعی داخلی ایران مغرور از پیشروی روی جاده بعد از گذشتن از اسلام آباد به طرف کرمانشاه حرکت نمود تا به اصطلاح بعد از آزادی این شهر بتواند راه پیشروی خود را به سوی تهران هموار نماید.

در چنین شرایطی مسوولان نظامی و سیاسی کشور با تدبیری هوشمندانه توانستند عملیات غرور‌آفرین مرصاد را طراحی و با فرماندهی امیر سرافراز ارتش جمهوری اسلامی ایران، سپهبد شهید علی صیاد شیرازی و با شرکت یگانهای ارتش و سپاه پاسداران اجرا نمایند.
 

مهمترین محورهای عملیات مذکور به طور خلاصه به شرح زیر است

1-توقف شدن دشمن در تنگه مرصاد با حضور یگانهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارتش جمهوری اسلامی ایران در منطقه عملیاتی با توجه به اینکه منافقین به صورت ستون و متکی بر جاده در حال حرکت بودند، ایجاد جبهه زمینی را از روبرو بسیار مشکل می‌نمود، لذا بعد از توقف منافقین، طراحی عملیات به طرف استفاده از برتری هوایی جهت پیدا کرد.

2- یورش بی‌امان،دلاورانه و پرتوان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با جنگنده‌های تیزپرواز به طرف ستون نظامی منافقین آغاز گردید. سازمان رزم دشمن در همان حملات اولیه متلاشی و نفرات پیاده سراسیمه به طرف جاده و کوههای اطراف پناه بردند.

3- هواپیمایی نیروی زمینی ارتش (هوانیروز قهرمان) با اجرای نقش اصلی خود در این عملیات صحنه‌هایی از حماسه و ایثار را آفرید که بارها در طول جنگ تکرار شده بود. با استفاده از جناحین و در طول جاده و ارتفاعات مناسب اطراف جاده بالگردها موضع گرفته و به طرف ستون بهم ریخته آتش گشودند و نفرات پیاده را که در کوهها متواری شده بودند تعقیب کرده و به هلاکت رسانده و یا به تسلیم وا داشتند.

از نظر آماری اقدامات هوانیروز به شرح زیر صورت گرفته است:‌

ساعت پرواز: 708 ساعت، حمل مجروحین 439 نفر

سورتی پرواز: 727 سورتی، حمل بار و تجهیزات 239 تن

حمل نفرات: 405 نفر، مهمات مصرفی 50 تن


اقدام هوانیروز در هلی‌برد تیپ 55 هوابرد، تیپ 45 تکاور و یگانهای سپاه پاسداران در عقبه ستون زمینه را برای محاصره کامل منافقین فراهم آورد.

4- یورش و حمله یگانهای مستقر در تنگه چهار زبر (مرصاد) به منافقین ودستگیری نفرات متواری دشمن

5- بستن عقبه دشمن و جلوگیری از فرار به طرف عراق توسط نیروهای مردمی حاضر در منطقه و تیپ 55 هوابرد، تیپ 45 تکاور، تیپ 35 تکاور و یگانهایی از لشکر 81 زرهی. به این ترتیب منافقین با دو راه کار روبرو بودند، یکی خودکشی و یکدیگر را کشتن که تعداد قابل توجهی به این شکل خود را به هلاکت رساندند و دیگری تسلیم شدن به نیروهای اسلام که تعداد قابل توجهی نیز به اسارت درآمدند.

6- جهت جلوگیری از فرار منافقین به طرف ایلام نیز، تعدادی از یگانهای تیپ 45 از طریق زمین از منطقه ششو وارد منطقه درگیری شده و در فرودگاه اضطراری اسلام‌آباد موضع گرفتند و یگانهایی نیز با هلی‌برد در ارتفاعات قلاویزان پیاده شده و مسیرهای مورد نظر را تحت کنترل قرار دادند.

7- در این عملیات که آخرین عملیات جنگ 8 ساله محسوب می‌شود علاوه بر یگانهای نظامی از سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران نقش نیروهای مردمی سازمان یافته و خودجوش بسیار مهم و سرنوشت ساز بوده است. حمایت روحی و روانی مردم و مسوولین کشور، پشتیبانی سازمانی و غیرسازمانی در تدارک رزمندگان توسط پشتیبانی منطقه یک نیروی زمینی ارتش و گروه مخابرات 404 کرمانشاه نیز توانست نقش موثری را در متلاشی نمودن منافقین به عمل آورد.

8- سرانجام بعد از 5 روز درگیری آخرین گلوله‌های شلیک شده در 8 سال دفاع مقدس بر سینه دشمن پر کینه نشست و برگ زرین و افتخار ارزشمند دیگری را برای نیروهای مسلح و مردم این سرزمین رقم زد تا دشمنان قسم خورده بدانند که دفاع از کیان انقلاب اسلامی و مرزهای مقدس جمهوری اسلامی در هر زمان و مکانی مقدور بوده و بیگانه و مزدور هیچ جای پایی در ایران نداشته و نخواهند داشت.

برگرفته از خاطرات سرهنگ مجتبی جعفری

تهیه و تدوین:تهیه و تدوین:معاونت فرهنگی و روابط عمومی اداره عقیدتی سیاسی نزاجا، مدیریت فرهنگی- دایره انتشارات.


[ چهارشنبه 90/5/5 ] [ 8:24 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]

خبر سقوط اسلام‌آباد غرب در تهران مردان شورای عالی دفاع را سردرگم کرده بود. آنان هنوز گمان می کردند با ارتش عراق طرفند و لذا آغاز این حمله با دانسته‌های آنان از توانایی ارتش عراق نمی‌خواند. همان شب تیمسار شهید صیاد شیرازی، مرد روزهای سرنوشت ساز عازم منطقه شد.

متن زیر قسمتی از خاطرات این امیر سرافراز سپاه اسلام در مورد عملیات مرصاد است:

«شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم.

چنان جو پریشانی و اضطراب در مردم ایجاد شده بود که سراسیمه از خانه بیرون آمده بودند. از طرفی جاده کرمانشاه به بیستون از خوردوهایی که در انتظار جابه جایی بودند، مملو بود و ترافیک سنگینی ایجاد شده بود.

بر این اساس با یک فروند هلی کوپتر از فرودگاه به سمت یکی از قرارگاههای تاکتیکی سپاه پاسداران مستقر در طاق بستان حرکت کردیم.

نیمه شب چهارم تیر ماه بود و تا ساعت یک ونیم نتوانستیم ماهیت دشمن را به دست آوریم که چه کسی است که همین طور در حال پیشروی است. ساعت 5 به پایگاه رفتم. همه را آماده و مهیا برای توجیه دیدم. پس از توجیه خلبانان تاکید کردم وضعیت خیلی اضطراری است. چاره‌ای نداریم هلی‌کوپترهای کبری باید آماده باشند. یک تیم آتش آماده شد ابتدا خودم با یک هلی کوپتر 214 برای شناسایی دقیق و هماهنگی به سمت مواضع حرکت کردم و به این ترتیب اولین عملیات را علیه نیروهای مهاجم و منافق آغاز کردیم.

صبح روزپنج مرداد عملیات با رمز یا علی (ع) آغاز شد. در تنگه چهارزبر چنان جهنمی برای یاران صدام برپا شد که زمانی برای پشیمانی نمانده بود.

جاده به زودی انباشته از ادوات سوخته شد.

همزمان با عملیات هوانیروز علاوه بر گروه‌های مردمی، تعدادی از لشکرهای سپاه نیز که از جنوب به غرب آمده بودند، وارد عملیات شدند. راه از هر سو به روی بازماندگان کاروان بسته شده بود و آنان به سختی می‌توانستند به عقب برگردند. بعضی از آنها به روستاها پناه بردند و بعضی هایشان با خوردن قرص سیانور به زندگی خود خاتمه داده بودند.

عملیات که تمام شد در جاده کرمانشاه - اسلام آباد غرب هزاران کشته از آنان به جا مانده بود. اجساد پسران و دخترانی که با ملت خود بسیار ناجوانمردانه رفتارکرده بودند. کسانی که روز تنهایی میهن به یاری اردوی خصم شتافته بودند.

حالا من از این عملیات نتیجه می گیرم که چقدر خداوند متعال ما را و رزمندگان اسلام و انقلاب را دوست دارد که در هرزمان طوری مقدر می کند که بسیاری از مشکلات ما باید با حالت سرافرازانه حل شود.

خداوند می فرماید: بجنگید تا آن کفار که من می خواهم به دست شما عذابشان بدهم و به ما قول و وعده می دهد تا آنها را خوار کند و به شما پیروزی وعده می دهد و قلبهای شما را شفا بخشد. کدام قلب ها؟ قلبهایی که قبل از این عملیات گرفته و غم زده بود.

رزمندگان اسلام قلب و دلشان با امامشان برای همیشه گره خورده بود. امام اشاره‌ای دارند که پذیرش قطعنامه مثل نوشیدن زهر بود برای رزمندگان اسلام که سالها فداکاری کرده بودند. در حالی که هشت سال تلاش شده بود بعد از آن ما دلمان می خواست به صورتی دیگر نبرد تمام می شد. دلمان گرفته بود. اما خداوند با این پیروزی بزرگ و با این کشتار دسته جمعی بدترین و خبیث ترین دشمنانمان به دست ما ، موجب رضایت خاطر رزمندگان اسلام شد و پایان نبرد هشت ساله دفاع مقدس با این عملیات درخشان مرصاد انجام گرفت.»

یاد و خاطره شهدای سرافراز هشت سال دفاع مقدس زنده و راهشان پررهرو باد.


[ چهارشنبه 90/5/5 ] [ 8:20 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]

31/4/1366

- روزنامه نیویورک تایمز از عملیات ناوگان امریکا در محافظت از نفت‌کش‌های کویتی انتقار کرد و این عملیات را در جهت حمایت از عراق دانست.

- پارسونز: "رغبت ایران برای باز نگه‌داشتن تنگه هرمز، بیش از عراق است"   

- سفیر عراق در لندن: "ما به کشتی‌ها حمله خواهیم کرد"

- وزیر نفت کویت: "نباید عراق تنها بماند"

- به گفته بی. بی. سی، انگیزه آمریکا از محافظت از نفت‌کش‌های کویتی، اعاده اعتبار از دسترفته در جریان مک فارلین است.

- تبیین موضع جمهوری اسلامی در قبال خلیج‌فارس و قطعنامه 598 در مصاحبه مطبوعاتی رییس جمهوری و سخنان نخست وزیر.

- آیت‌الله خامنه‌ای: "برخورد ما با آمریکا مهلک خواهد بود."

- میرحسین موسوی (نخست وزیر): "آمریکا قطعنامه 598 را زیر پا گذاشته است."

- عراق اعلام کرد که قطعنامه 598 را پذیرفته است. سخنگوی دولت عراق: "تصویب قطعنامه 598 پیروزی سیاسی برای عراق است."

- موضع محافل انقلابی لبنان صدور قطعنامه 598 سازمان ملل.

- سفر دکتر ولایتی به آلمان غربی و مذاکره با مقامات این کشور.

- نیروهای سازمان منافقین با پشتیبانی و تحریک رژیم عراق، از طریق نوار مرزی سر پل ذهاب و قصر شیرین، تجاوز خود را با نام عملیات «فروغ جاویدان» آغاز کردند.

28/4/1367

- پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل از سوی ایران.

31/4/1367

-هارولد بروان: "شکست‌های اخیر ایران در جنگ و اختلافات داخلی، نقش اساسی در قبول قطعنامه 598 به عهده دارد و در عین حال، تهران خود را به طور فزاینده‌ای مواجه با حضور امریکا در خلیج‌فارس می‌دید."

- سه روز پس از اعلام تصمیم جمهوری اسلامی (28/4/1367) مبنی بر پذیرش قطعنامه عزیز، هیچ اشاره‌ای به پذیرش قطعنامه نکرده و در عوض یک طرح صلح چند ماده‌‌ای را مطرح کرد.

- سخنگوی کاخ سفید: امریکا معتقد است که اکنون به عهده ایران است که نخستین گام را در جهت عادی‌سازی روابط میان واشنگتن و تهران بردارد.

- تصرف قصر شیرین و عبور از ارتفاعات سر پل ذهاب توسط عراق.

- عقب‌نشینی نیروهای خودی از مناطق عملیاتی میمک و هلاله و پیشروی دشمن در مناطق تنگه‌هایی بیجار و بینای.

- موافقت ایران با اعزام هیأتی از ناظران سازمان ملل برای برنامه‌ریزی نحوه اجرای آتش‌بس و نظارت بر اجرای آن.

2/4/1367

 

- فرانک کارلوچی وزیر دفاع امریکا: "حضور نظامی امریکا در خلیج‌فارس، تنها وقتی کاهش خواهد یافت که آتش‌بس به خصومت‌ها پایان دهد و معین شود که خلیج‌فارس برای کشتیرانی امن است."

- کشته شدن ماهر عبدالرشید، فرمانده سپاه سوم عراقی.

- سفر علی‌اکبر ولایتی به نیویورک برای گفتگو با دبیر کل سازمان ملل.

3/5/1367

- آغاز عملیات مرصاد؛ شکست پیچیده‌ترین ترفند دشمن و منافقین.

- رژیم عراق با به کارگیری گسترده سلاح‌های شیمیایی در جبهه‌های جنگ و موشکباران شهرها، توانست شرایط جنگ را به نفع خود تغییر دهد. این در حالی بود که کارشناسان نظامی و سیاسی ایران، سرگرم بررسی و پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت ملل متحد بودند و سرانجام این قطعنامه در تاریخ 27/4/1367 از سوی جمهوری اسلامی ایران پذیرفته شد.

چهار روز پس از پذیرش قطعنامه سازمان ملل، قوای رژیم بغداد در 31/4/1367 به منظور تصرف بخش‌های از ایران، تجاوز گسترده‌ای را آغاز کردند؛ ولی با ایستادگی رزمندگان ایران بخش وسیعی از مناطق جنوبی کشور از خطر سقوط نجات یافت. همچنین ارتش عراق در جبهه‌های میانی نیز دست به تحریکاتی زد، که تا حدی می‌توانست برای تمامیت ارضی و استقلال کشور ما خطری جای به‌شمار آید. هدف دشمن در جبهه میانی، زمینه‌سازی برای هجوم سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین بود.

در این جبهه، ارتش عراق با حمله به خطوط پدافندی خود، آنها را سرگرم کرده بود تا نیروی منافقین بتوانند پس از شکسته شدن خط به وسیله ارتش عراق، از نقطه دیگری حرکت خود را آغاز کنند. به این ترتیب، نیروهای منافقین پس از تصرف جبهه نیروهای ایرانی در منطقه سر پل ذهاب به دست ارتش عراق، بدون آن‌که روبه‌رو باشند، سوار بر خودروهای خود، به سوی کرمانشاه حرکت کردند و تا تنگه "چهارزبر" پیش آمدند. این حرکت سریع و حساب شده دشمن، طراحان جنگ و رزمندگان را عافلگیر کرد. به محض رسیدن خبر هجوم منافقین و ارتش عراق به شهرهای مختلف کشور، خیل عظیمی از نیروهای داوطلب به سوی جبهه‌ها روانه شدند. همین امر، محاسبات دشمن را در تصرف بخشی از کشور ایران برهم زد.

در حالی‌که هنوز حملات ارتش عراق در جنوب کشور قطعی نشده بود، بخشی از نیروهای رزمنده جنوب، راهی غرب کشور شدند تا همراه مردم بسیج شوند و تحت عنوان عملیات "مرصاد"به سرکوب حملات عراق و منافقین بپردازند.

عملیات مرصاد روز 5/5/1367 با رمز "یا صاحب‌الزمان(عجل‌الله تعالی وجه‌الشریف) ادرکنی" برای مقابله با حرکت منافقین و بازپس‌گیری اشغال شده انجام گرفت.

در این عملیات که با فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و با پشتیبانی هوانیروز ارتش اجرا شد، رزمندگان از سه محور چهارزبر، جاده قلاجه و جاده اسلام‌‌آباد ـ پل‌دختر وارد عمل شدند و نیروهای ضد انقلاب را تا پشت نوار مرزی عقب راند؛ اما قوای ارتش عراق، ارتفاعات مرزی را همچنان در اشغال خود نگه داشتند. در عملیات مرصاد، بیش از 120 دستگاه تانک، 400 دستگاه نفربر، 240 قبضه خمپاره‌انداز 60 و 80 میلیمتری و 30 عراده توپ 106 میلیمتری دشمن منهدم شدند. همچنین بیش از 20 تیپ مشترک منافقین و ارتش عراق متلاشی شد و تعداد کشته و زخمی‌های دشمن از مرز 4800 تن گذشت. در این عملیات، نزدیک به 1000 قبضه آر.پی.جی7، 700 قبضه تیربار کلاشینکوف، ده‌ها دستگاه خودرو، ده‌ها دستگاه تانک و نفربر، تعدادی تجهیزات پیشرفته الکترونیکی و مخابراتی و مقادیری اسناد درون گروهی منافقین به دست رزمندگان ایران افتاد.

3/5/1367

- بازپس‌گیری شهر گیلانغرب از دست نیروهای سازمان منافقین و دشمن.

8/5/1367

- تاچر نخست وزیر انگلیس: "تشکلیل جلسه شورای امنیت، به روند برقراری صلح میان ایران و عراق کمک خواهد کرد. برقراری صلح در منطقه، شکست بنیادگرایی تلقی خواهد شد."

8/5/1367

- چارلز دمن: امریکا از گروه‌هایی که در پی سرنگون ساختن دولت ایران از طریق زور هستند، حمایت نمی‌کند.

21/5/1367              

- انتخاب ژنرال اسلاو کایوویچ از کشور یوگسلاوی به سمت فرمانده کل گروه ناظران بر آتش بس میان ایران و عراق.

21/5/1367

- ورود یک دیپلمات انگلیسی به ایران ارزیابی امکان بهبود مناسبات با ایران.                        
                            

 

شرح عملیات مرصاد

 

 

25 شهریور 1385 ساعت 02:49

در حالی که عراق با بازپس‌گیری اغلب مناطقی که طی سال‌های گذشته از دست داده بود. می‌رفت تا با اقدامات بعدی صحنه نبرد را بیش از پیش به نفع خود تغییر دهد. پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران در تاریخ 27/4/1367 موجب گردید ارتش عراق در اقدامی شتاب زده، منطقه خوزستان را بار دیگر مورد هجوم گسترده قرار داده و تا جاده اهواز ـ خرمشهر پیشروی کند و خرمشهر را نیز در معرض تهدید قرار دهد. این تهاجم عراق ـ که دو بار دیگر نیز تکرار شد ـ با مقاومت شدید سپاهیان اسلامی خنثی و ارتش عراق تا مرز، عقب رانده شد.

به این ترتیب، دشمن در حالی که از تصرف خوزستان ناامید شده بود، تهاجم دیگری را در تاریخ 3/5/1367 از طریق مرکز کرمانشاه و با به کارگیری نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) آغاز نموده و در حالی که اغلب یگان‌های ایران در جبهه جنوب مستقر بودند، تا تنگه چهار زبر (بین اسلام‌آباد و کرمانشاه) پیشروی کرد. در پی حرکت دشمن، قوای خودی به سرعت وارد عمل شده و با انجام عملیات موسوم به «مرصاد» به مقابله با منافقین برخواستند.


هدف
انهدام عناصر ضد انقلاب (منافقین) 


استعداد دشمن
منافقین، حدود 30 تیپ رزمی جهت تهاجم خود به خاک ایران تشکیل داده بودند. هر تیپ 170 نفر نیروی رزمی (20 زن و 150 مرد) در اختیار داشت که به همراه نیروهای پشتیبانی به 280 نفر می رسید و دارای دو گردان پیاده، یک گردان تانک، یک گردان ادوات و یک گردان ارکان و پشتیبانی رزم بود. تعداد کل نیروی رزمنده حدود 5200 نفر و نیروی در صحنه به حدود 7000 نفر می رسید.  


تجهیزات منافقین نیز عبارت بود از‌:
120 تانک سبک کاسکا و پل برزیلی، 40 نفربر PMP، 30 توپ 122 میلی‌متری، حدود 240 خمپاره‌، 1000 آرپی جی هفت، 700 تیربار، 20 توپ 106 میلی‌متری، 60 مسلسل دوشکا و حدود 1000 خودرو. 


سازمان رزم خودی

قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء (ص)
قرارگاه نجف
لشگر 6 پاسداران به استعداد 7 گردان
لشگر 32 انصار الحسین(ع) به استعداد 7 گردان
لشگر 57 اباالفضل(ع) به استعداد 2 گردان
لشگر 155 ویژه شهدا به استعداد 3 گردان
لشگر 9 بدر به استعداد 6 گردان
تیپ مستقل 12 قائم(عج) به استعداد 3 گردان
تیپ مستقل 75 ظفر به استعداد 1 گردان
تیپ مستقل 66 ولی امر(عج) به استعداد 3 گردان
تیپ مستقل 36 انصار المهدی به استعداد 3 گردان
معاونت فرهنگی قرارگاه نجف به استعداد 1 گردان
کمیته انقلاب اسلامی به استعداد 2 گردان
قرارگاه مقدم نیروی زمینی سپاه
لشگر 27 محمد رسول الله(ص) به استعداد 4 گردان
لشگر 17 علی ابن ابیطالب(ع) به استعداد 1 گردان
لشگر 33 المهدی(عج) به استعداد 1 گردان
لشگر 71 روح الله  به استعداد 3 گردان
سپاه ناحیه لرستان به استعداد 2 گردان
قرارگاه سپاه هشتم
لشگر 5 نصر به استعداد 2 گردان
تیپ مستقل 29 نبی اکرم (ص) به استعداد 4 گردان
تیپ مستقل 59 مسلم بن عقیل به استعداد 1 گردان
قرارگاه رمضان به استعداد 1 گردان
نیروهای کرند و اسلام آباد به استعداد 1 گردان
عناصری از لشگر 21 امام رضا(ع) و ارتش

شرح عملیات

پذیرش قطعنامه598، از سوی ایران، عراق را در بن بست سیاسی و نظامی قرار داد، و بر گروه ها و عناصر «اپوزیسیون» نیز شوک شدیدی وارد ساخت. در این میان، منافقین تنها گروهی که همه حیثیت و هستی خود را در گرو جنگ نهاده بودند، برای خروج از بن بست، توطئه ای که ماموریت اجرای آن را به عهده داشتند را به مرحله اجرا در آوردند.

آنان در تحلیل های دورن گروهی خویش، امکان قبول آتش بس از سوی ایران را ناممکن دانسته و باور داشتند که جمهوری اسلامی زمانی قطعنامهرا می پذیرد که از جنبه های سیاسی، نظامی و اقتصادی به بن بست کامل رسیده باشد و تحت چنین شرایطی سقوط حتمی، و قدرت به سازمان منتقل خواهد شد. بنابراین فرصت پیش آمده را زمان مناسبی دانسته و علی رغم آن که طرح حمله به ایران برای سالگرد جنگ تدارک دیده شده بود، زمان آن دو ماه به جلو انداخته شد.

عراق به حمایت و پشتیبانی تسلیحاتی و هوایی از منافقین، نیروهای خود را از انجام دخالت مستقیم در ورود به عمق خاک ایران برحذر داشت و ابتدا برای کاستن از حجم نیروهای خودی در غرب، اقدام به تک وسیعی در خرمشهر نمود وسپس با هجوم و آتش سنگین در منطقه سرپل و صالح آباد، این مناطق را تصرف کرده و راه ورود منافقین به داخل را هموار ساخت، عراق هم چنین، پس از ورود منافقین به داخل، جهت پشتیبانی در چندین نوبت، اقدام به بمباران هوایی خطوط و نیروهای ایرانی کرد و هلیکوپترهای نیروبر عراق نیز، مرتبا به پشتیبانی منافقین مشغول بودند.

هدف منافقین از حمله در عمق خاک ایران،  با چندین  تانک برزیلی دجله (دارای چرخ های لاستیکی و سرعتی معادل 120 کیلومتر در ساعت)، تسخیر چندین شهر و در آخر رسیدن به تهران و بدست گرفتن قدرت بود، بر طبق زمانبندی، نیروها بایستی ساعت 6 بعد از ظهر روز دوشنبه 3 مرداد به کرند و ساعت 8 شب به اسلام آباد و 10 شب به کرمان شاه رسیده و در این شهر، دولت خویش را اعلام نمایند. اگر چه در ساعت های  مقرر به کرند و اسلام آباد رسیدند، اما در مسیر اسلام آباد – کرمان شاه و گردنه حسن آباد، از پیشروی آن ها جلوگیری شد.  

در این عملیات (فروغ جاویدان) منافقین با 25 تیپ ( هر تیپ 200 نفر) شرکت داشتند و بدین ترتیب مجموعاً بین 4 تا 5 هزار نیروی عملیاتی وارد ایران شدند.  مقارن ساعت 14:30 در تاریخ 3/5/67 منافقین و ارتش عراق عملیات مشترک خود را با هجوم زمینی از طریق سرپل ذهاب  و هلی برد  از جنوب گردنه پاطاق (نزدیکی سرپل ذهاب) آغاز و به طرف شهر کرند غرب پیشروی کردند و حدود ساعت 18:30 اولین تانک های عراقی با آرم منافقین وارد شهر شدند و پس از تصرف شهر به طرف اسلام آباد غرب پیشروی کرده، به محض رسیدن به مدخل شهر، اقدام به قطع برق و ارتباط مخابراتی و هم چنین تیراندازی و آشفته نمودن اوضاع کردند.

تعدادی از نیروهای سپاه و مردم با آنان درگیر شدند که به علت عدم انسجام نیروها و آمیختگی منافقین با مردم، اوضاع از کنترل نیروهای نظامی خارج، و شهر به تصرف آن ها در آمد. سپس با استفاده از تعداد زیادی تانک دجله و خودرو نیروهای پیاده به طرف کرمان شاه عزیمت کردند که در منطقه حسن آباد (20 کیلومتری اسلام آباد) به دلیل سازماندهی جدید رزمندگان ایرانی و جمع آوری نیرو، منافقین زمین گیر شدند.

نیروهای خودی در فاصله 200 متری آنان در ارتفاعات  چهارزبر ضمن تشکیل خط پدافندی با آنان درگیر شده، و بعد از ظهر 4 مرداد با محاصره شهر اسلام آباد، به منظور انسداد عقبه و راه فرار، سه راه اسلام آباد –  کرند را قطع، و آن ها را محاصره کردند. نیروهای اسلام در روز 5 مرداد عملیات  مرصاد را به رمز یا علی بن ابی طالب (ع) آغاز نمودند و طی چندین ساعت، صدها تن از منافقین را به هلاکت رسانده، و مابقی را به فرار وا داشتند.

در این عملیات، رزمندگان اسلام از قسمت سه راهی اهواز (پشت پمپ بنزین اسلام آباد) دشمن را دور زدند و تلفات زیادی به منافقین وارد کردند. در این عملیات بیش از 2500 تن از منافقین به هلاکت رسیدند و بیش از چهارصد دستگاه خودرو، نفربر و تانک آنان منهدم شد.  

نتایج عملیات

- عقب راندن دشمن از خاک ایران اسلامی

- به هلاکت رساندن حدود 2000 نفر و به اسارت درآوردن 250 تن از نیروهای دشمن.


[ چهارشنبه 90/5/5 ] [ 8:17 عصر ] [ کربلایی جواد ] [ نظر ]
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب


بازدید امروز: 213
بازدید دیروز: 699
کل بازدیدها: 19988759

طلایه دار